دسته: علمی‌تخیلی

داستان‌های کوتاه و ناولت از ادبیات گمانه‌زن، ژانر علمی تخیلی

پرندگان ربات‌شهر - ضحی کاظمی

پرندگان ربات‌­شهر

مجلس نتوانسته بود قانونی برای منع دوچرخه‌سواری وضع کند. اما ربات‌ها، کارخانه‌های ساخت دوچرخه را بر اساس قانون عدم بهینه‌سازی مصرف، تعطیل کرده بودند تا دوچرخهٔ جدیدی وارد چرخهٔ مصرف نشود.

The Body Remembers - P.A. Cornell - Amir Sepahram - P

بدن یادش می‌ماند

لحظه‌ای طول می‌کشد تا بفهمم صدای فریاد از دهان خودم است. کارکرد ذهن هم بامزه است؛ متوجه می‌شوم دارم با خودم بحث می‌کنم که به فریاد ادامه بدهم یا صدایم را ببرم.

در محل اشتراک - دیوید اریک نلسون - امیر سپهرام

در محل اشتراک

همیشه باید از زمان ماضی نقلی یا وجه مجهول استفاده کنید: «عزیزی مرده است.» نه «عزیزی مرد.» و هرگز «فلانی عزیزی را کشت.» یا مثلاً «عزیزی توسط فلانی کشته شد.» یا حتی «عزیزی به خاطر بهمان چیز مرد.» را به کار نبرید.

پسر بیابان - جهانگیر شهلایی

پسر بیابان

اگر تمدن‌های باشکوه گذشته در کنار نهرها و رودها یا در جلگه‌ها و مرغزارها با هدف رفاه و فراوانی ایجاد می‌شدند، ما یک روز اولین قاب شیشه‌ای این گنبد را جلوی آفتاب گذاشتیم، چون چارهٔ دیگری نداشتیم.

آوای تندر - ری بردبری، مهدی بنواری

آوای تندر

شرکت سافاری زمان سفری در زمان به هر سالی در گذشته ارائه می‌دهد. کافی است اسم جانور را بگویید تا ترتیب شکارش را بدهد. فکر همه جایش را می‌کنند، به جز اثر پروانه‌ای…

بالانشین‌ها - جیسون سنفورد

بالانشین‌ها

ما بالانشینانیم. بالانشینانیم ما. آویزان از اِمپایر استِیتی که سیمان و سنگ آهکش فرومی‌ریزد. به پایین به طناب‌ها و قرقره‌هایی نگاه می‌کنیم که بین ساختمان‌ها کشیده شده‌اند. گیاهان سبز و باغچه‌هایی را می‌پاییم که روی پشت بام‌های بلندِ بلند می‌رویند.

Mr Death - Alix E Harrow - Amir Sepahram

آقای مرگ

لارنس سی ماهه از نارسایی قلبی تشخیص داده نشده‌ای در حال مرگی نامنتظر است.
آقای مرگ، با ظاهری انسان‌وار، اعزام شده تا ساعات پیش از مرگ را بالای سرش باشد.

ماشین پرنده - ری بردبری - مهدی بنواری

ماشین پرنده

در چین باستان، صنعتگری گمنام ماشین پروازی نوآورانه ساخته است. امپراتور او را در آسمان می‌بیند و به باغ کاخ دعوتش می‌کند. در حالی که مخترع از ابداعش هیجان‌زده است، در ذهن امپراتور نبردی میان اصول سنتی، نوآوری فناورانه و مصالح مملکنی درمی‌گیرد.

کره‌های بلورین - دیوید برین، امیر سپهرام

کره‌های بلورین

نهایت خوش‌شانسی بود که درست در آن زمان یخ‌زدایی شدم، همان سالی که دورکاوشگر ۹۹۲۵۷۳ اِی‌اِی۴ از پیدا شدن یک خوش‌ستاره با بلورکره ترک‌خورده خبر داد. آن موقع من یکی از دوازده دورفضانوردی بودم که با گرم شدن به زندگی برگشته بودند. پس طبیعتاً می‌بایست در این ماجرا …

دهانی ندارم و باید فریاد بزنم - هارلن الیسون، امیر سپهرام، بهزاد قدیمی

دهانی ندارم و باید فریاد بزنم

جسد گوریستِر از یک پا و بی‌تکیه‌گاه از تخته صورتی آویخته بود، آویزان بالای سرمان در تالار کامپیوتر و از نسیم سرد و چربی که بی‌وقفه در غار اصلی می‌وزید نمی‌لرزید. جسد وارونه آویزان و از کف پای راست به تخته وصل بود.

همه شما زامبی‌ها - رابرت هاینلاین - مهدی بنواری

همهٔ شما زامبی‌ها

داشتم یک گیلاس برندی را با دستمال می‌مالیدم که مادر مجرد آمد تو. ساعت را نگاه کردم. ۱۰:۱۷ ب.ظ. بود در منطقهٔ زمانی پنج یا زمان مناطق شرقی، روز هفتم نوامبر سال ۱۹۷۰. مأمورهای زمان همیشه به زمان و تاریخ دقت می‌کنند.

پلاستیک‌های لطیف و بامحبت – عمّان ثابت، امیر سپهرام

پلاستیک‌های لطیف و بامحبت

ایسا و برادرش در یک خانهٔ سازمانی در یک کوچهٔ سیمانی و تحت نظر مادرشان زندگی می‌کنند. مادر روباتی است که همهٔ نیازهاشان را رفع و رجوع می‌کند. عمو گئورگ ماهی یک بار برای تعمیر و نگهداری مادر به خانه‌شان می‌آید و دستی هم به سر بچه‌های یتیم می‌کشد.