چرخهٔ زندگی اشیای نرم‌افزاری - تد چیانگ

چرخهٔ زندگی اشیای نرم‌افزاری – ۶

برای راحتی دسترسی به پانوشت‌های افزوده شده از سوی مترجم، پانوشت‌های همهٔ فصل‌ها در برگه‌ای جداگانه هم گردآوری شده است.

فصل ششم

تقریباً دو سال می‌گذرد. زندگی ادامه دارد.

هر از گاهی آنا، درک یا دیگر سرپرستان علاقمند به آموزش، از دیجی‌مو‌هایشان آزمون‌های استاندارد می‌گیرند تا ببینند در مقایسه با بچهٔ انسان چطور هستند. نتایج متفاوتند. دیجی‌مو‌های فابرژ که بی‌سوادند، نمی‌توانند آزمون نوشتاری بدهند، اما با معیارهای دیگر به نظر خوب پیشرفت کرده‌اند. بین دیجی‌مو‌های اُریگامی، تفاوت جالبی بین نتایج آزمون دیده می‌شود. نیمی در طی زمان رشد می‌کنند و نیم دیگر، احتمالاً به دلیل نقصی در ژنوم، به دیوار خورده‌اند. دیجی‌مو‌های نوروبلَست در صورتی در آزمون شرایطی مشابه انسان‌های خوانش‌پریش[۱] را برای‌شان در نظر بگیرند، نمرات به‌نسبه خوبی می‌گیرند. با اینکه بین دیجی‌مو‌های مختلف تفاوت دیده می‌شود، رشد فکری آن‌ها به منزلهٔ گروه به سرعت ادامه دارد.

سنجیدن رشد اجتماعی سخت‌تر است. اما یکی از نشانه‌های امیدبخش این است که دیجی‌مو‌ها در انجمن‌های آنلاین مختلف با انسان‌های نوجوان به تعامل می‌پردازند. جکس به تترابرِیک، خرده‌فرهنگی متمرکز بر رقص‌آرایی[۲] آواتارهای چهاردست، علاقمند شده؛ مارکو و پولو به باشگاه هواداران یک مجموعهٔ ویدیویی آنلاین در مورد گیم پیوسته‌اند و هر کدام مرتب می‌کوشند برتری انتخاب خود را به دیگری بقبولانند. با وجود اینکه آنا و درِک نمی‌فهمند دیجی‌مو‌ها از چه‌چیز این جوامع مجازی خوششان آمده، از این فعالیت دیجی‌مو‌ها راضی‌اند. انسان‌های نوجوانی که عمدهٔ جمعیت این انجمن‌ها را تشکیل داده‌اند به نظر در مورد این حقیقت که دیجی‌مو‌ها انسان نیستند بی‌تفاوتند و با آن‌ها مانند نوعی دیگر از دوستان مجازی برخورد می‌کنند که دیدن حضوری آن‌ها بعید است.  

رابطهٔ آنا با کایل پستی و بلندی‌های خودش را دارد، اما معمولاً خوب است. هر از گاهی با درک و هرکس که با اوست بیرون می‌روند. درک یکی ‌پس ‌از دیگری با چند زن دوست می‌شود، اما هیچ رابطه‌ای جدی نمی‌شود. به آنا می‌گوید دلیلش این است که زن‌‌هایی که با آن‌ها دوست شده شریک علاقه‌اش به دیجی‌مو‌‌ها نیستند، اما حقیقت این است که حسش به آنا کم‌رنگ نمی‌شود.

با پاندمی آنفلوآنزای اخیر رکود اقتصادی می‌آید و تغییراتی را در جهان‌های مجازی باعث می‌شود. دی‌سان دیجیتال، شرکتی که سکوی دیتااِرث را ساخته است، و ویزوا مدیا، شرکت خالق سکوی ریل‌اسپیس، مشترکاً اعلانی پخش می‌کنند: دیتاارث قرار است بخشی از ریل‌اسپیس شود. تمام قاره‌های دیتاارث با قاره‌هایی همسان نسخهٔ ریل‌اسپیس جایگزین شده و به گیتی ریل‌اسپیس افزوده می‌شوند. یک جای این‌که بگویند بعد از سال‌ها به‌روزآوری و نسخه‌های جدید، دی‌سان دیگر توان مالی ماندن در نبرد سکوها را ندارد، حقیقت را پشت اسم مؤدبانهٔ ادغام دو جهان مخفی می‌کند.

برای بیشتر مشتری‌ها معنی تمام این‌ها این است که می‌توانند بدون لاگ‌آف و لاگین بین مکان‌های مجازی بیشتری رفت‌وآمد کنند. طی سال‌های اخیر، تقریباً تمام شرکت‌هایی که نرم‌افزاری در حال اجرا روی دیتاارث داشتند، نسخه‌های مخصوص ریل‌اسپیس را هم به بازار داده‌اند. گیمر‌های محاصرهٔ بهشت یا الدرثورن می‌توانند به‌راحتی برنامهٔ مبدلی را اجرا کنند و انبارهٔ سلاح‌ها و لباس‌هایشان در نسخهٔ ریل‌اسپیس گیم‌ها در انتظارشان خواهد بود.

اما نوروبلست یک استثناء است. موتور نوربلست نسخهٔ ریل‌اسپیس ندارد (بلوگاما قبل از معرفی ریل‌اسپیس تعطیل شد،) که معنی‌اش این است که دیجی‌مو‌هایی که ژنوم نوروبلست دارند هیچ راهی برای ورود به محیط ریل‌اسپیس ندارند. دیجی‌مو‌های فابرژ و اریگامی مهاجرت به ریل‌اسپیس را به صورت بستهٔ الحاقی[۳] تجربه می‌کنند. اما برای جکس و دیگر دیجی‌موهای نوروبلست، اعلان دی‌سان به معنای پایان جهان است.

* * *

آنا مشغول آماده شدن برای خواب است که خبر سقوط را می‌شنود. شتابان به اتاق نشیمن می‌رود تا تحقیق کند. جکس بدن روباتی‌اش را پوشیده و به مچ دستش نگاه می‌کند. یکی از کاشی‌های نمایشگر داخلی ترک خورده است. آمدن آنا را می‌بیند و می‌گوید: «من شرمنده.»

آنا می‌پرسد: «داشتی چه کار می‌کردی؟»

«من خیلی شرمنده.»

«به من بگو چه کار می‌کردی؟»

جکس با بی‌میلی می‌گوید‌: «کله معلق.»

«که دستت در رفت و به دیوار خوردی.» آنا نگاهی به مچ دست بدن روباتی می‌اندازد. نگران است نیاز به تعویض داشته باشد که همین طور هم هست. «من این قانون‌ها را نمی‌ذارم که جلوی خوش گذروندن تو رو بگیرم. اما وقتی با این بدن می‌رقصی، این بلا هم سرت می‌آد.»

«می‌دانم گفتی. ولی کم که می‌رقصم، بدن خوب. کمی بیشتر، بدن باز هم خوب.»

«برای همین بیشتر رقصیدی. حالا هم باید بریم مچ جدید و کاشی نمایشگر بخریم.» کمی ذهنش مشغول این می‌شود که تا کی می‌تواند آن‌ها را عوض کند تا کایل (که برای مأموریت به شهر دیگری رفته است.) از قضیه سر در نیاورد. چند ماه هم پیش جکس تکه‌ای از مجسمه‌ای را که کایل دوست دارد شکسته بود و شاید بهتر باشد این ماجرا را به یادش نیاورند.

جکس گفت: «من خیلی خیلی شرمنده.»

آنا به سکوی شارژ اشاره می‌کند: «خب، برگرد برو دیتاارث.»

«گفتم که اشتباه کر…»

«برو دیگه.»

جکس سرش را پایان انداخته و به سمت سکوی شارژ می‌رود. قبل از اینکه پایش را روی سکو بگذارد زیرلبی می‌گوید: «دیتاارث نیست.» و سر بدن روباتی خاموش می‌شود.

غرغر جکس در مورد نسخهٔ خصوصی دیتاارث است که گروه کاربران نوروبلست به راه انداخته و مشابه خیلی از قاره‌های نسخهٔ اصلی را در آن ایجاد کرده‌اند. از یک نظر خیلی بهتر از جزیره‌های خصوصی است که به عنوان پناهگاهی در برابر حمله‌های آی‌اف‌اف استفاده می‌کردند، زیرا حالا توان پردازشی به قدری ارزان شده است که می‌توانند ده دوازده قاره را اجرا کنند. اما طرف دیگر خیلی هم بدتر است، زیرا این قاره‌ها تقریباً به کلی خالی از سکنه‌اند.

مشکل فقط این نیست که تمام آدم‌ها به ریل‌اسپیس رفته‌اند. دیجی‌مو‌های اریگامی و فابرژ هم به ریل‌اسپیس رفته‌اند و آنا نمی‌تواند ایرادی به صاحبانشان بگیرد. اگر می‌توانست خودش هم همین کار را می‌کرد. از آن بدتر اینکه بیشتر دیجی‌موهای نوروبلست، از جمله خیلی از دوستان جکس، هم رفته‌اند. بعضی اعضای گروه کاربران وقتی دیتاارث بسته می‌شود بی‌خیال می‌شوند. بقیه تصمیم می‌گیرند «صبر کنیم ببینیم چه می‌شود»، اما وقتی می‌بینند دیتاارث خصوصی نسبت به دوران اوج دیتاارث اصلی چقدر سوت‌وکور است توی ذوقشان می‌خورد و تصمیم می‌گیرند به جای بزرگ‌کردن دیجی‌موها در این شهر ارواح، آن‌ها را تعلیق کنند. شهر ارواح بهترین توصیف برای دیتاارث خصوصی است: شهر ارواحی به وسعت یک سیاره. پهنه‌ها و عرصه‌هایی وسیع پر از پستی‌وبلندی‌های پر از جزییات دقیق که می‌شود در آن گشت‌وگذار کرد، اما جز مربیانی که گاهی برای درس دادن می‌آیند کسی نیست که با او حرف بزنند. سیاه‌چال‌هایی بدون پویش[۴] و فروشگاه‌های بی‌کسب‌وکار و ورزشگاه‌های بدون مسابقه آن را به معادل دیجیتال سرزمینی پساآخرالزمانی تبدیل کرده است.

دوستان انسانی جکس از محفل تترابریک به دیتاارث خصوصی لاگین می‌کنند تا با جکس دیدار کنند. اما تکرر ملاقات‌هایشان مرتب رو به کاهش دارد؛ دیگر همهٔ دورهمی‌های تترابریک در ریل‌اسپیس اتفاق می‌افتند. جکس می‌تواند رقص‌آرایی ضبط شده بفرستد و بگیرد، اما بخش اصلی کارهای محفل دورهمی‌های زنده است که در آن رقص‌آرایی را فی‌البداهه تدوین می‌کنند و هیچ راهی برای شرکت در آن‌ها ندارد. جکس دارد بیشتر زندگی اجتماعی‌اش در جهان مجازی را از دست می‌دهد و نمی‌تواند جایگزینی هم در زندگی واقعی بیابد؛ بدن روباتی‌اش را به عنوان وسیلهٔ نقلیهٔ بی‌سرنشین غیرجاده‌ای طبقه‌بندی کرده‌اند. در نتیجه نمی‌تواند بدون همراهی آنا یا کایل در مکان‌های عمومی رفت‌وآمد کند. در آپارتمان حبس شده و کسل و بی‌قرار می‌شود.

آنا هفته‌ها می‌کوشد جکس را وادارد با بدن روباتی‌اش روی صندلی کامپیوترش بنشیند و به ریل‌اسپیس لاگین کند. اما جکس زیر بار نمی‌رود. رابط کاربری برایش راحت نیست (بی‌تجربگی‌اش در استفاده از کامپیوتر از بیرون، در کنار ضعف دوربین در دنبال کردن اداها و حالت‌های بدن روباتی‌اش)، اما آنا باور دارد می‌توانند بر این مشکل غلبه کنند. مشکل بزرگتر این است که جکس نمی‌خواهد یک آواتار را کنترل کند: می‌خواهد خود آواتار باشد. برای او صفحه‌کلید و صفحهٔ نمایش جایگزین‌های ناکارآمدی برای تجربهٔ درون دنیای مجازی بودن هستند. همان قدر او را ارضا می‌کنند که یک گیم کامپیوتری جنگل شامپانزه‌ای که از کنگو آورده باشند ارضا می‌کند.

همهٔ دیجی‌مو‌های باقی‌ماندهٔ نوروبلست هم دست‌خوش کلافگی‌هایی از همین دست شده‌اند و بر همه معلوم شده که دیتاارث خصوصی راه‌حلی موقت بیش نیست. لازم است راهی پیدا کنند که دیجی‌مو‌ها روی ریل‌اسپیس اجرا شوند تا بتوانند آزادانه حرکت کنند و با اشیا و ساکنان آن ارتباط برقرار کنند. به عبارت دیگر راه حل این است که موتور نوربلست را پُرت[۵] کنند: آن را طوری بازنویسی کنند که بر سکوی نرم‌افزاری ریل‌اسپیس اجرا شود. آنا مالکان سابق بلوگاما را راضی کرده است که کد منبع نوروبلست را برای استفادهٔ عموم منتشر کنند. اما بازنویسی کد برای ریل‌اسپیس نیاز به چندین برنامه‌نویس خبره دارد. گروه کاربران نوروبلست چند اعلان در تالارهای گفتگوی متن‌باز[۶] گذاشته‌اند تا شاید داوطلبی پیدا شود.

تنها مزیت از دست رفتن دیتاارث این است که دیجی‌مو‌های آن‌ها از نیمهٔ پلید دنیای اجتماعی دور می‌مانند. شرکتی به نام اِج‌پلیر در ریل‌اسپیس برای دخمه‌های شکنجهٔ دیجی‌مو تبلیغ می‌کند؛ برای جلوگیری از اتهام کپی غیرقانونی تنها از دیجی‌مو‌های تحت مالکیت عمومی استفاده می‌کنند. گروه کاربران نوروبلست به توافق رسیده‌اند که وقتی موتور نوروبلست پُرت شد، فرایند تبدیل کد دیجی‌مو‌ها شامل ممیزی کامل مالکیت باشد. هیچ دیجی‌موی نوروبلستی بدون وجود کسی که متعهد به مراقبت از آن باشد وارد ریل‌اسپیس نخواهد شد.

* * *

دو ماه گذشته است و درک تالارهای گروه کاربران نوروبلست را زیرورو می‌کند و پاسخ‌های رسیده به یکی از نوشته‌های قبلی‌اش در مورد وضعیت پرت نوروبلست را می‌خواند. متأسفانه خبرها خوب نبودند. تلاش در جهت جذب برنامه‌نویس برای پروژه چندان به بار ننشسته است. گروه کاربران برنامه‌های عمومی در دیتاارث خصوصی‌شان برپا کرده‌اند تا مردم بتوانند با دیجی‌موها دیدار کنند. اما مهمان‌ها انگشت‌شمار بوده‌اند.

مشکل این است که موتورهای ژنومی دیگر از مد افتاده‌اند. برنامه‌نویسان به پروژه‌های جدید و هیجان‌انگیز جلب می‌شوند و در حال حاضر پروژهٔ جدید و هیجان‌انگیز یعنی کار کردن روی واسط‌های عصبی یا نرم‌افزارهای نانوپزشکی. ده‌ها موتور ژنومی گوناگون ناقص ریز و درشت در مخزن‌های نرم‌افزار متن‌باز رها شده‌اند و همه هم نیازمند برنامه‌نویس داوطلب. احتمالاً دورنمای بازنویسی موتور نوروبلست دوازده سال پیش برای سکوی جدید از همه این کارهای کمتر هیجان‌انگیز است. فقط پنج شش دانشجو در انتقال نوروبلست مشارکت می‌کنند و با در نظر گرفتن زمان کمی که می‌توانند بگذارند، تا وقتی انتقال تکمیل شود، خود ریل‌اسپیس هم دیگر کهنه شده است.

راه دیگر این است که برنامه‌نویس حرفه‌ای به کار بگیرند. درک با چند برنامه‌نویسی که در کار با موتورهای ژنومی تجربه دارند حرف زده و از آن‌ها برای کار انتقال نوروبلست درخواست قیمت کرده است. تخمین‌هایی که دریافت کرده است با توجه به پیچیدگی پروژه معقول هستند و اگر کار متعلق به شرکتی با چند صد هزار مشتری بود، ارزشش را داشت. اما برای گروه کاربرانی که تعدادش تا نزدیک بیست نفر ریزش کرده، قیمت سرسام‌آور است.

درک آخرین پاسخ داخل تالار گفتگو را می‌خواند و بعد با آنا تماس می‌گیرد. محبوس کردن دیجی‌مو‌ها درون دیتاارث خصوصی کار خیلی سختی بوده، اما برای او جنبهٔ خوب مختصری هم داشته: حالا دیگر او و آنا دلیل دارند هر روز با هم حرف بزنند. چه در مورد وضعیت انتقال نوروبلست باشد و چه در مورد ترتیب دادن فعالیتی برای دیجی‌مو‌هایشان. در چند سال اخیر که دیجی‌مو‌ها هر کدام به دنبال علاقهٔ خود بودند، بین مارکو و پولو با جکس فاصله افتاده، اما حالا که دیجی‌مو‌های نوروبلست فقط همدیگر را برای معاشرت دارند، درک و آنا می‌کوشند کارهایی برای آن‌ها پیدا کنند که به عنوان یک گروه انجام دهند. دیگر همسری ندارد که در این مورد غر بزند و دوست‌پسر آنا هم به نظر ککش نمی‌گزد. بنابراین، درک می‌تواند بدون انگ خوردن به آنا زنگ بزند. این همه زمان با آنا گذراندن لذتی دردناک دارد. شاید کم کردن ارتباطش با او سالم‌تر باشد. اما درک نمی‌خواهد جلوی این کار را بگیرد.

چهرهٔ آنا در پنجرهٔ برنامهٔ تلفن ظاهر می‌شود. درک می‌پرسد: «پست استوارت رو دیدی؟» استوارت خاطر نشان کرده است که اگر هزینه را به طور مساوی بین خودشان قسمت کنند، همه باید پول بدهند و پرسیده است چند نفر می‌توانند چنین پولی بدهد.

آنا می‌گوید: «همین الان خوندم. شاید به نظرش داره کمک می‌کنه. ولی فقط داره بقیه رو عصبی می‌کنه.»

درک می‌گوید: «موافقم. اما تا وقتی گزینهٔ بهتری پیدا کنیم، همه به همین راه فکر می‌کنن. وقت کردی با اون کسی که جذب سرمایه می‌کرد حرف بزنی؟» آنا قرار بوده با آشنای یکی از دوستانش صحبت کند که سابقهٔ برگزاری کمپین‌های جذب سرمایه برای پناهگاه‌های حیات وحش را دارد.

«اتفاقاً همین الان از قرار ناهار باهاش برگشتم.»

«چه خوب! چی فهمیدی؟»

«خبر بد این است که به نظرش واجد شرایط وضعیت غیرانتفاعی نیستیم. چون می‌خواهیم فقط برای یک نوع از موجودات پول جمع کنیم.»

درک می‌گوید:‌ «ولی همه می‌تونند از موتور جدید استفاده…» حرفش را می‌برد. درست است که شاید میلیون‌ها اسنپ‌شات[۷] دیجی‌موهای نوروبلست در آرشیوهای سرتاسر دنیا ذخیره شده باشد. اما گروه کاربران نمی‌تواند صادقانه ادعا کند از طرف آن‌ها کار می‌کند. وقتی کسی نباشد که بخواهد این دیجی‌موها را بزرگ کند، هیچ کدام از آن‌ها سودی از نسخهٔ ریل‌اسپیس موتور نوروبلست نمی‌برد. تنها دیجی‌موهایی که گروه کاربران می‌خواهد به آن‌ها کمک کند، دیجی‌موهای خودشان هستند.

آنا بدون اینکه حرفی بزند در موافقت با او سری تکان می‌دهد. حتماً او هم پیش‌تر به همین موضوع فکر کرده است. درک می‌گوید: «خب باشه. گروه غیرانتفاعی نمی‌تونیم باشیم. خبر خوب چی؟»

«می‌گه خارج از مدل غیرانتفاعی هم می‌تونیم مشارکت دیگران رو جلب کنیم. ابزار مورد نیازمون قصه‌ایه که همدردی دیگران رو به خود دیجی‌موها جلب کنه. بعضی باغ‌وحش‌ها از همین رَوشه که می‌تونند هزینهٔ کارهایی مثل جراحی فیل‌ها رو پرداخت کنن.»

درک لحظاتی به این موضوع فکر می‌کند. «به گمانم باید چند تا ویدیو در مورد دیجی‌موها بسازیم که دل مردم رو به دست بیاوره.»

«دقیقاً. اگر بتونیم همدردی مردم رو به حد کافی جلب کنیم، ممکنه علاوه بر پول، زمان هم به ما بدن. هر چیزی که محبوبیت دیجی‌موها را بالاتر ببره، بخت ما رو برای پیدا کردن داوطلب از جامعهٔ متن‌باز بیشتر می‌کنه.»

درک می‌گوید: «می‌رم تو ویدیوهام دنبال فیلم‌های مارکو و پولو می‌گردم. کلی فیلم‌های بامزه از زمان بچگی‌شون هست. در مورد فیلم‌های جدید خیلی مطمئن نیستم. یا چیزهای جان‌گداز لازم داریم؟»

آنا می‌گوید: «باید حرف بزنیم و ببینیم کدام بهتره. تو تالار پیامی می‌گذارم و نظر دیگران رو جویا می‌شم.»

این حرف چیزی به یاد درک می‌اندازد: «آهان، دیروز یه تماس دریافت کردم که ممکنه بهمون کمک کنه. هر چند سنگِ بزرگیه.»

«کی بود؟»

«زینوترین‌ها رو یادت هست؟»

«اون دیجی‌موهایی که قرار بود مثلاً بیگانه باشن؟ اون پروژه هنوز ادامه داره؟»

درک می‌گوید: «به نوعی.» و توضیح می‌دهد جوانی به نام فلیکس ردکلیف، یکی از آخرین مشارکت‌کنندگان در پروژهٔ زینوترین، با او تماس گرفته است. بیشتر علاقمندان اولیه، خسته از مشکلات اختراع فرهنگی بیگانه از صفر، سال‌ها پیش کنار کشیده‌اند. اما گروه کوچکی هوادار پروپاقرص مانده‌اند که تقریباً در آن ذوب شده‌اند. درک تا اینجا را سردرآورده که بیشتر آن‌ها بی‌کارند و به زحمت اتاق‌خواب خود در خانهٔ والدین‌شان را ترک می‌کنند. بیشتر زندگی‌شان را در دیتامارس می‌گذرانند. فلیکس تنها عضو گروه است که برقراری تماس با افراد خارج از این محفل را برمی‌تابد.

آنا می‌گوید: «اون وقت مردم به ما می‌گن طرفدار سینه‌چاک. خب چرا با تو تماس گرفته؟»

«شنیده می‌خواهیم نوروبلست رو منتقل کنیم و می‌خواد کمک کنه. اسم رو شناخته، چون من بودم که آواتارها رو براشون  طراحی کردم.»

آنا با لبخند می‌گوید: «خوش به حالت.» و درک ادایی در می‌آورد. «انتقال نوروبلست براش چه فایده‌ای داره؟ فکر می‌کردم فلسفهٔ پشت دیتامارس این باشه که زینوترین‌ها رو منزوی نگه دارن.»

«اولش همین طور بوده. اما حالا تصمیم گرفته که اون‌ها آمادهٔ ملاقات با انسان‌ها هستن و می‌خواد یک آزمایش تماس نخست[۸] انجام بده. اگر دیتاارث هنوز در حال اجرا بود، الان می‌ذاشت زینوترین‌ها یک هیأت اکتشافی به قارهٔ اصلی بفرستن، که دیگر امکان نداره. به همین خاطر فلیکس هم طرف ماست؛ می‌خواد نوروبلست منتقل بشه تا دیجی‌موهاش بتوانند وارد ریل‌اسپیس بشن.»

«خب… فکر کنم این رو فهمیدم. بعدش گفتی ممکنه بتونه برای تأمین هزینه هم کمک کنه؟»

«داره سعی می‌کنه از بین انسان‌شناس‌ها و اخترزیست‌شناس‌ها علاقمند جمع کند. به نظرش این قدرها دلشون بخواد زینوترین‌ها رو مطالعه و بررسی کنن که حاضر بشن پول انتقال را بدن.»

آنا دو به شک است:‌ «یعنی می‌آن برای چنین چیزی پول بدن؟»

درک می‌گوید: «شک دارم. زینوترین‌ها که واقعاً نژاد بیگانه نیستن. به نظرم اگه فلیکس سراغ شرکت‌های گیم‌سازی که می‌خواهن دنیاهایشون رو پر از موجودات بیگانه کنند بره شانس بیشتری داره. ولی تصمیم با خودشه. به نظر من که تا وقتی سروقت کسانی نره که ما می‌خواهیم باهاشون تماس بگیریم، شانسمون رو کم نمی‌کنه و احتمالش هم هست که بتونه بهموم کمک کنه.»

«ولی اگه این قدر که می‌گی بی‌دست‌وپا باشه، چقدر احتمال داره بتونه کسی رو راضی کنه؟»

«خب، قضیه مهارت فروشندگی‌اش نیست. ویدیویی از زینوترین‌ها داره که به انسان‌شناس‌ها نشون می‌ده که دهانشون رو آب بندازه. گذاشت کمی از آن را ببینم.»

«خب؟»

درک شانه‌ای بالا می‌اندازد: «من که درست چیزی نفهمیدم. انگار به کندوی یه مشت روبات‌چمن‌زن نگاه می‌کنم.»

آنا می‌خندد: «خب، شاید خوب باشه. شاید هر چه بیگانه‌تر باشن، جالب‌تر هم باشن.» درک هم می‌خندد و به طعنهٔ زیرپوستی ماجرا فکر می‌کند. بعد از این همه کاری که در بلوگاما کردند تا دیجی‌موها را برای انسان‌ها دل‌پذیرتر کنند، یعنی معلوم می‌شود که مردم از دیجی‌موهای بیگانه بیشتر خوششان می‌آید؟

* * *


[۱] Dyslexic – در زبان‌شناسی گونه‌ای از زبان‌پریشی که مشخصۀ آن ناتوانی در خواندن است. ویکیپدیا.

[۲] طراحی رقص [سینما و تلویزیون، هنرهای نمایشی] طراحی حرکات هماهنگ و موزون بازیگران در نمایش یا فیلم.

[۳] Expansion pack یا بستهٔ تکمیلی، افزونه‌ای برای بازی‌های نقش آفرینی، رومیزی یا بازی ویدئویی است. این افزونه‌ها خود می‌توانند یک بازی باشند، ولی معمولاً برای اجرا نیاز به بازی اصلی دارند.

[۴] سیاه‌چال عبارتی است که از نام بازی «Dungeons and Dragons» گرفته شده است و منظور از آن مجموعه تالارها و راهروهای زیرزمینی است که معمولاً داستان بازی در آنها اتفاق می‌افتد. پویش معادل Quest است که معمولاً به هر مأموریتی که توسط گروه بازی (Party) انجام می‌شود اطلاق می‌شود.

[۵] Porting – انتقال نرم‌افزار بین سیستم‌عامل‌ها یا معماری‌های مختلف سخت‌افزاری از طریق بازنویسی کل یا بخش‌هایی از آن.

[۶] Open-Source

[۷] Snapshot – تصویر آنی، عکس فوری، نمونه‌ای که از وضعیت سیستم‌های کامپیوتری در یک لحظه‌ی خاص برداشته شده و در فایل ذخیره می‌شود. بعداً می‌توان با استفاده از این فایل، سیستم کامپیوتری را درست به وضعیت همان لحظه‌ی اسنپ‌شات بازگرداند. برای رفع خطا و مشکلات پیش آمده در سیستم و امثال آن مورد استفاده دارد.

[۸] First Contact – در مباحث انسان‌شناسی به اولین تماس بین دو گروه یا تمدن انسانی گفته می‌شود که از زمان ایجاد با هم تماس نداشته‌اند. در حوزه‌ی علمی‌تخیلی، به اولین تماس انسان‌ها با نژادهای بیگانه گفته می‌شود. ویکیپدیا.

* * *

رمان «چرخهٔ زندگی اشیای نرم‌افزاری» با اجازهٔ کتبی نویسنده در «فضای استعاره» منتشر شده است.

Copyright © ۲۰۱۹ by Ted Chiang. Translated and published with permission of the author.