داشتم یک گیلاس برندی را با دستمال میمالیدم که مادر مجرد آمد تو. ساعت را نگاه کردم. ۱۰:۱۷ ب.ظ. بود در منطقهٔ زمانی پنج یا زمان مناطق شرقی، روز هفتم نوامبر سال ۱۹۷۰. مأمورهای زمان همیشه به زمان و تاریخ دقت میکنند.
ایسا و برادرش در یک خانهٔ سازمانی در یک کوچهٔ سیمانی و تحت نظر مادرشان زندگی میکنند. مادر روباتی است که همهٔ نیازهاشان را رفع و رجوع میکند. عمو گئورگ ماهی یک بار برای تعمیر و نگهداری مادر به خانهشان میآید و دستی هم به سر بچههای یتیم میکشد.
مازیریَن جادوگر غرق در اندیشه در باغش گام برمیداشت. درختانِ پربار از میوههای زهرآگین بر فراز سرش سایه افکنده بودند و گلها به عبودیت خاکسارانه پیش پایش سر به خاک میساییدند.
کوینتوس تیل، معمار برجسته و نوگرا، بر اساس اصول ریاضی خانه منحصر به فردی بر اساس مدل مکعبی چهاربعدی میسازد. ولی این خانهٔ تسرکتی با لرزه کوچکی تبعاتی ناخواسته و غریب به بار میآورد.
تلاش برای جذب سرمایه چندان موفقیتآمیز نیست و فشار روانی محبوس بودن در دیتاارث دیجیموها را حسابی فرسوده کرده است. تا این که شرکتی به نام باینریدیزایر اعلام میکند که قصد دارد عروسکهای سکس فیزیکی و مجازی تولید میکند.
آنا همچنان در بررسی راههای حفظ دیجیموها است بدون وادار کردنشان به کارهایی که با معیارهای انسانی غیرانسانی محسوب میشوند؛ همانهایی که برای فرزندانمان هم نمیخواهیم. آیا دیجیموها میتوانند به عنوان شخص حقوقی ثبت شوند و درآمدزایی کنند؟
بحث در باب واگذاری دیجیموها به شرکت نام باینریدیزایر برای عرضهٔ عروسکهای سکس فیزیکی و مجازی برای برونرفت از شرایط عملی و مالی دشوار صاحبانشان بالا گرفته است. آنا به شدت مقاومت میکند و نمیپذیرد این آخرین راه باشد.
تلاش برای جذب سرمایه چندان موفقیتآمیز نیست و فشار روانی محبوس بودن در دیتاارث دیجیموها را حسابی فرسوده کرده است. تا این که شرکتی به نام باینریدیزایر اعلام میکند که قصد دارد عروسکهای سکس فیزیکی و مجازی تولید میکند.
دو سال از خلق دیجیموها میگذرد و زندگیشان کنار آدمها ادامه دارد. با پاندمی آنفلوآنزای اخیر رکود اقتصادی میآید و تغییراتی را در جهانهای مجازی باعث میشود. حفظ دیجیموها به چالشی روزانه تبدیل شده است.
شکست آزمایشهای گرمخانهها در پدید آوردن تمدنهای مینیاتوری باعث شده تا علاقهٔ عمومی به اشکال حیات دیجیتال افت کند. آنا جَکس را با خود به «محاصرهٔ بهشت » میآورد.
سال بسته شدن بلوگاما پر از تغییرات مختلف در زندگی درِک است. اما از آن طرف زندگی با مارکو و پولو جریان بیپایانی از شگفتیهاست. درک هر دو را با هم به سرپرستی گرفته است.
در طی یک سال بعد، پیشبینی آیندهٔ بلوگاما از آفتابی به غلیظ ابری تغییر میکند. شتریان بیشتر و بیشتری دیجیمو خود را تعلیق میکنند. سرنوشت دیجیموها با ابهام روبهرو است.