زیربرچسب: ترابشر

جنگ صامت خشک، تونی دنیل، مهدی بنواری

جنگ صامت خشک

در همان لحظه آگاهی‌ام را گستردم، خودم را به نحوی کش دادم که بکس نمی‌توانست درک کند. اما مرک چرا. البته تا حدودی. او را در بر گرفتم. تمام وجودش را و یک شناسایی کامل بر روی او و هالاندانا اجرا کردم. داده را با فایل‌های پرسنلی ترنس..

دفعه بعد پولک جان موران

دفعه بعد پولک

مارمولک در ذهن من زمزمه کرد «زیادی بی‌قراری.»
«تو هم که رو سوخت موشکی.»
مارلا دم گیرنده‌اش را روی میز کوبید و با نیش فلج‌کننده‌اش رویه میز را ترک داد و مهره‌های شطرنج را به لرزه درآورد.

دانه‌های خون به زبان خاطرات سخن می‌گویند

دانه‌های خون به زبان خاطرات سخن می‌گویند

گر چه صبح بهاری سرد نویدی جز زیبایی نداشت، اما وقتی فررجونز به جاده خاکی کنار خانه نگاه کرد، دانه‌های بدنش از اندوهش لرزیدند. روزگَردها در جاده مشغول جمع و جور کردن کاروان‌شان بودند. واضح بود که قولی که برای ایمنی‌شان داده بود،…