شگفتزار - سال ۱ - شمارهٔ ۱۶

شگفتزار – سال ۱ – شمارهٔ ۱۶

«رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود» را شنیده‌ایم. قدماى باستانى که بسیار حکیم و دانا و جامع الاسرار و مانع الاغیار بوده‌اند، در مجموعهٔ پایان ناپذیرِ الگوهاى بى‌شمار بازمانده تکلیف خیلى چیزها را براى ما مشخص کرده‌اند.

خمپاره - متیو کرسل - امیر سپهرام

ساروج

عکس در نسیم تکان می‌خورد. انگشتی کثیف آن را در جایش ثابت نگه داشته است. ناخنی ترک‌خورده و تیز، زمانی لاک‌خورده و اکنون لب‌پر شده، روی عکس نشسته. لبهٔ دندانه‌دندانه شدهٔ ناخن با لبهٔ مضرّس عکس هماهنگ است.

شگفتزار - سال ۱ - شمارهٔ ۱۵

شگفتزار – سال ۱ – شمارهٔ ۱۵

روزى را به خاطر مى‌آورم که در کنار دبیر شوراى سیاست‌گذارى و همکاران بخش معرفى کتاب و داستان نگارش، نشسته بودیم و فارغ از بحث و جدل دیگران بر سر قیمت ارز و سکه، هماهنگى‌هاى اولیه این ویژه‌نامه را انجام مى‌دادیم.

خشت‌های گلجک - متیو کرسل - امیر سپهرام

خشت‌های گلجک

آدم‌های شهری نبودیم. پسِ پشت مرزها زندگی‌ می‌کردیم، جایی که شن‌های عقیق سلیمانی با آسمان پَرکلاغی در هم می‌آمیخت و جانوران بیابانی برای مردن می‌آمدند و حتی عفریت‌های فینتاس مییِل زهرهٔ گام گذاشتن در آن را نداشتند.

شگفتزار - سال ۱ - شمارهٔ ۱۴

شگفتزار – سال ۱ – شمارهٔ ۱۴

اولین باری که در جلسات حضوری آکادمی فانتزی در محل انجمن نویسندگان شرکت کردم مطمئن نبودم قرار است با چه چیزی روبه‌رو شوم. مسلمـاً انتظار نداشتم از «دره‌های پشتی» ماتریکسی عبور کنیم یا با گاندالف و دار و دسته‌اش ملاقات کنم.

اکنون دنیاها را نقاشی می‌کنیم - متیو کرسل - امیر سپهرام

اکنون دنیاها را رنگ می‌کنیم

«شنیده‌ای که من مسئول سیاره‌های ناپدید شده‌ام؟» مرد چشمانش را باز کرد. مردمک‌هایش آن‌قدر گشاد شده بودند که از عنبیه‌هایش فقط حلقه‌های باریکی باقی مانده بود به دور حفره‌هایی تاریک؛ مثل گرفتگی ستاره‌های دوقلوی محتضر.

شگفتزار - سال ۱ - شمارهٔ ۱۳

شگفتزار – سال ۱ – شمارهٔ ۱۳

در ذهن بیشتر افراد روبات یادآور موجودى انسان‌واره با بدنه‌اى براق و آهنى است که با صدایى خشک و ماشینى حرف مى‌زند و تابع دستورات انسان است…

چگونه در مهمانی با دخترها حرف بزنیم - نیل گیمن - محمدرضا ایزدپناه

چطور در مهمانی با دخترها حرف بزنیم

لباسی نازک از پارچهٔ سفید و ابریشمی به تن داشت. چشمانش سبزِ کم‌رنگ بود، رنگی که حالا مرا یاد لنز‌های رنگی می‌اندازد؛ اما آن زمان سی سال پیش بود و اوضاع فرق می‌کرد.

شگفتزار - سال ۱ - شمارهٔ ۱۲

شگفتزار – سال ۱ – شمارهٔ ۱۲

جهانى که همه در آن از امنیت و رفاه برخوردارند، جنگى در کار نیست و تمامى سلاح ها معدوم شده‌اند. اما در پس پردهٔ این بهشت برین، عده‌اى را مى‌بینیم که به کمک توهم یک آرمان‌شهر، تنها به فکر منفعت شخصى خودند.

ابلق - فاطمه بابایی - مسابقه راما

ابلق

دو روز پیش ابوالجن اولتیماتوم داد که اگه شفیقه رو می‌خوام شرطش اینه که ناصر جنی همین فردا شلوارشو خیس کنه! قهوه‌ای بشه که چه بهتر! وگر نه دیگه قید جن‌دخت رو باید می‌زدم!

اودو دو-گَزان پور فَم - مینا رحیمی

اودو دو-گَزان پور فَم

«بو کن این عطر جدیدمه، اودو دو-گَزان، اسانس چمنه.»
بوی چمن توی خیالش پیچید…
پایش را که توی کوچه گذاشت نور بی‌رمق آفتاب و بوی همیشگی دود و فاضلاب به استقبالش آمدند.

شگفتزار - سال ۱ - شمارهٔ ۱۱

شگفتزار – سال ۱ – شمارهٔ ۱۱

بعد هفتم اولین باشگاه علمى‌تخیلى فارسى‌زبان، وب‌گاهى بود که در فاصلهٔ سال‌هاى ۱۳۸۲ تا ۱۳۸۳ دایر بود و به صورت عمده به ادبیات علمى‌تخیلى مى‌پرداخت.