۲۱ تیر ۱۴۰۳
سه سال از راهاندازی «فضای استعاره» گذشت.
به جز سال اول که سایت هنوز خودش را پیدا نکرده بود، سعی شد انتشار مطالب پیوسته و منظم باشد و بتواند تا حدودی جای خالی داستان کوتاه ژانری به فارسی در فضای وب را پر کند. به خصوص دوستانی مثل مهدی بنواری و بهزاد قدیمی و ضحی کاظمی و جهانگیر شهلایی همفکر و یاور بودهاند و خوشبختانه دوستان دیگری هم افتخار دادند اثر تألیفی یا ترجمهشان برای اول بار در فضای استعاره منتشر شود.
قضاوت نهایی در بارهٔ کم و کیف کار با خوانندگان است. امیدوارم فضای استعاره در طول چهارسالگیاش مخاطبهای بیشتر و خوانندههای پروپاقرصتری پیدا کنن و دوستان حاضر هم بیشتر آشنایان ژانردوستشان را به فضای استعاره پرتاب کنند.
گرچه آمار عملکرد سالانه در نوروز هر سال اعلام میشود، ولی در روز تولد هم بد نیست نگاه کوتاهی داشته باشیم: تا اینجای کار ۶۶ داستان و معرفی داشتهایم، به تفکیک زیر:
- علمیتخیلی – ۴۵
- وحشت – ۱۱
- فانتزی – ۸
- شگفت – ۱
- سوررئال – ۱
گرایش سایت به علمیتخیلی قابل فهم است 🙂 ولی اگر دوستان فانتزی و وحشتخوان داستانهای جذاب این حوزهها را هم برسانند، تلاش میشود آمارشان رقابتیتر شود. نکتهای اگر هست (که حتماً هست) حتماً برای فضای استعاره بنویسید. فضای استعاره بیکران است و پذیرا.
۱۰ فروردین ۱۴۰۳
بالاخره سال نو شد.
برای سال نو، برای همه آرزو کردیم که
دلقک بالاخره توبه کند،
پرندگان در آسمان رباتشهر پر بکشند،
دیوان همه در بند شوند،
هیچ خانهای کج ساخته نشود،
و
حلقه از دست ارباب بیفتد.
از نظر عملکردی، برای سال گذشته آمار خوبی داشتیم؛ ۳۳ داستان، که بینشان داستانهای تألیفی بیشتری بودند و این به لطف مسابقهٔ داستاننویسی راما و دبیر و مسئولش خانم ضحی کاظمی میسر شد.
برای سال جدید برنامههای بیشتری در برنامه است و امیدوارم که همهشان محقق شوند.
۲۴ اسفند ۱۴۰۲
اتفاق شماره ۳ نوشتهٔ قبلی افتاد و زووّات و دختری در قاب پنجره به عنوان برگزیدههای اول و دوم مسابقهٔ داستاننویسی راما روی سایت نشستند.
با برنامههایی در فکر و در دست دارم، امیدوارم بتوانم فضای استعاره را به بسترهٔ مناسبی برای انتشار داستانهای تألیفی گمانهزن فارسی تبدیل کنم.
۱۶ اسفند ۱۴۰۲
در اسفند ماه سه اتفاق خوب برای فضای استعاره افتاد.
- اولین رویداد خوب ترجمه و انتشار بدن یادش میماند از پی.ای. کورنل، نویسندهٔ شیلیایی/کانادایی، بود که با تلاش خود نویسنده توانست با آمار ۲۲۱ بازدید جایگاه پرخوانندهترین کار منتشر شده روی سایت را از آن خود کند.
- انتشار پرندگان روباتشهر از ضحی کاظمی، نویسندهٔ نامآشنای علمیتخیلی ایران، دومین رویداد خوب ماه بود. این داستان پیشتر در مجموعهای منتشر نشده بود و انتشار آن به طور انحصاری به فضای استعاره سپرده شد. پشتیبانی ضحی در شبکههای مجازی ترافیک بالایی روی سایت آورد و به پیروان صفحهٔ اینستاگرام فضای استعاره هم اضافه کرد. فیلم تهیه شده از خواندن بخشی از داستان توسط نویسنده با بازخورد بسیار خوبی از سوی کاربران مواجه شد و خوانندههای زیادی را به داستان سوق داد.
- مراسم اختتامیهٔ مسابقهٔ داستاننویسی راما برگزار و آثار برگزیده مشخص شدند. طبق توافق با کتابفروشی راما، که برگزار کننده این مسابقه سالانه است، انتشار چهار داستان برگزیده به فضای استعاره سپرده شد.
رویدادهای خجستهای از این دست بیشتر امیدوارم میکند که فضای استعاره جایگاهی به عنوان یکی از فعالترین گسترش دهندگان ادبیات گمانهزن در ایران کسب کند.
۸ بهمن ۱۴۰۲
در این مدت چند اتفاق خوب افتاد که در ادامهٔ این راه دلگرمم کرد.
گاهی اوقات حواست نیست و نمیفهمی چقدر کار انجام میدهی. برای همین یک نگاهی به کارهای کردهٔ این دو سال و اندی کردم و دیدم عملکرد بدک هم نبوده: تا همین لحظه ۴۲ داستان ترجمه و تالیف روی سایت منتشر شده که تقریباً (گرد شده) معادل ۱۹۶،۵۰۰ کلمه شده که میشود به عباتی ۵۸۰ صفحهٔ چاپی!
با همین آمار کلنجار میرفتم که به ذهنم رسید کنار داستان هم بگذارم که تکه اطلاعات بیشتری به خواننده بدهد قبل از خواندن. این شد که دو داده «تعداد کلمات» و «زمان تقریبی مطالعه» رو هم برای هر داستان محاسبه کردم و کنار اطلاعات نویسنده و مترجم ارائه کردم. الان دیگر قبل از خواندن داستان میدانید کموبیش چقدر وقت برایش لازم دارید.
اما اتفاق خوب دیگر، ارائه دو داستان تالیفی از بهزاد قدیمی و بعد جهانگیر شهلایی بود که رونقی با سایت داد و خوانندگان بیشتری هم روی سایت آورد و هم روی صفحهٔ اینستاگرامش. البته، داستان دومی هم از جهانگیرخان در حال آمادهسازی است که بهزودی میرود بالا.
و اما اتفاق اساسیتر سوم راجع به ژانرنویس و دوست گرامی، جهانگیر خان شهلایی است که همت کرده و «آکادمی پرانتز» را راه انداخته و فراخوان ارسال آثار داده و به همین زودی هم جایزهٔ ادبی پرانتز رو برگزار میکند. تا باشد خبرهای خوب.
۴ دی ۱۴۰۲
مدتی بود کارهای شخصی و شرکتی اجازه نمیداد امور سایت را پیش ببرم و داستانهای منتظر ترجمه یا ویراست یا تصویرسازی رو انجام بدهم. کمکم داشتم نگران میشدم. ولی خوشبختانه مهدی بنواری باز هم به کمک آمد و چند داستان در اختیارم گذاشت، که کمک خیلی بزرگی بود و واقعاً جای تشکر دارد. چند تایی از آنها روی سایت منتشر شدهاند و بقیه هم منتظر کارهای نهایی و در صف انتظار انتشارند. چند داستان فوقالعاده دیگر هم در صف ترجمهاند و به محض دریافت مجوز از نویسنده یا کارگزارش ترجمه و منتشر خواهند شد.
کار سایت و شبکههای اجتماعیاش را به تنهایی جلو بردن سخت و زمانبر و دیربازده، اما شیرین است.
۱۱ آذر ۱۴۰۲
امروز با اجازه کتبی از نیل گیمن بزرگ ترجمهٔ داستان زیبای آن دیگران را روی وبگاه گذاشتم! ارتباط با تیم این نویسندهٔ قدر لذتبخش بود. پیشتر هم در مورد نسخهٔ انگلیسی آکادمی فانتزی با او مکاتبه کرده بودم و همین قدر راحت و با ذهنی باز پذیرفته بود. قلمش روان!
۲۵ آبان ۱۴۰۲
امروز بالاخره همهٔ فعالیتهای دو و اندی سالهٔ «فضای استعاره» را که پراکنده یادداشت کرده بودم یک جا گرد آوردم و نتیجهاش همین گاهنوشته شد که به مرور بهروزخواهد شد.
۲۰ مهر ۱۴۰۲
امروز آخرین قسمت چرخهٔ زندگی اشیای نرمافزاری – ۱۰ روی سایت نشست و خوشبختانه استقبال خوبی ازش شد. تا کنون بیشترین آمار بازدید رو بین داستانهای فضای استعاره داشته است.
با مهدی بنواری همکاری خوبی شکل گرفته در ادامهٔ کار چندین کار ترجمه و شاید هم تألیف او روی وبسایت منتشر بشوند. امیدوارم روزی بین این همه کار تخصصی و ادبیاتیاش وقت کند و به تحریریهٔ «فضای استعاره» بپیوندد.
جای خوشحالی است که گرفتن مجوز کارهای ترجمه خیلی خوب پیش میرود و به جز معدودی که دسترسی بهشان عملاً مقدور نیست، باقی پاسخ مثبت میدهند و ای بسا اظهار خوشنودی هم میکنند.
خیلی امیدوارم که به مرور با جذب خوانندگان و مترجمان و نویسندههای بیشتر، «فضای استعاره» بتواند جای خالی وبسایتها و انجمنهای آنلاین تعطیل شده را پر کند.
در فرصتی که انتشار دهقسمتی «چرخهٔ زندگی اشیای نرمافزاری» بهم داد، فرصت کردم ظاهر وبسایت را هم کمی بهبود بدهم؛ ایراد قسمتهایی که روی گوشی همراه و گاهی حتی روی ابعاد خاصی از صفحه مشکل نمایش داشتند برطرف شد و بعضی عناصر متن (مثل تیترها و تورفتگیها و فونت و لینکها و …) هم از نظر ظاهری بهبود داده شدند.
۱۷ شهریور ۱۴۰۲
چندی پیش با مهدی بنواری، دوست قدیمی و دوران آکادمی فانتزیام، در مورد یکی از کارهای ترجمه شدهاش صحبت میکردیم. متأسفانه (ولی نه دور از انتظار) ارشاد مجوز چاپ و نشر در ایران را دریافت نکرده است! با همفکری تصمیم گرفتیم این ماحصل خلاقیت فوقالعاده تد چیانگ و ترجمهٔ روان و خواندنی مهدی را به صورت پاورقی در «فضای استعاره» منتشر کنیم. اولین قسمت این کار امروز روی سایت منتشر شد: چرخهٔ زندگی اشیای نرمافزاری – ۱. مطمئنم لذت میبرید.
تیر ۱۴۰۲
«فضای استعاره» دوساله شد!
علاوه بر آن، داستان کوتاه خودِ نبض ماشین روی سایت رفت. انیمیشن این کار هم در سری سوم عشق، مرگ + روباتها پخش شده است. مایکل سوانویک استقبال نامنتظرهای از ترجمه و انتشار اثر به فارسی نشان داد که باعث خوشحالیام شد. خوانندگان سایت و همینطور صفحهٔ اینستا بیشتر شدهاند، ولی هنوز راه خیلی بلندی در پیش دارم.
۲۲ خرداد ۱۴۰۲
کانال تلگرام فضای استعاره راه افتاد.
۲۰ اسفند ۱۴۰۱
دوست خوبم، مهدی بنواری مرا از تنهایی درآورد و یک کار فوقالعاده خواندنی علمیتخیلی است؛ جنگ صامت خشک. ممنون مهدی جان! تنهایی در فضای بیانتهای گمانهزن جولان دادن سخت است.
۱۵ اسفند ۱۴۰۱
تصمیم گرفتم یکی دو معرفی جدید روی سایت بگذارم. اولی، آیا این مقدمه بهار است؟ است که یک علمیتخیلی فوقالعادهای از «احمد رضایی» است که که نسخهٔ صوتیاش روی «بیبلیوکست» منتشر شده است.
کار دوم، اثر منتشر شدهٔ خودم است (جادوگر و شیطان لاپلاس و داستانهای دیگر) که توسط انتشارات تندیس چاپ شده و یک مجموعه داستان کوتاه علمیتخیلی است.
یک تصمیم بزرگ هم گرفتم! هوش مصنوعی (چت جیپیتی و نرمافزارهای تصویر ساز و …) به شدت سروصدا کردهاند. کمی با Dreams و LeonardoAI بازیبازی کردهام و برای تصویرسازی مناسب تشخیص دادهام. به خاطر این که دامنه در کانادا ثبت شده و کارها از همینجا منتشر میشود، برای این که مشکل کپیرایت پیدا نکنم، تصمیمم این است که همه عکسهای سایت را با تصویرهای هوش مصنوعیساز عوض کنم. کار سختی است ولی ضروری!
۹ تیر ۱۴۰۱
«فضای استعاره» یکساله شد!
۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۱
وارد سال جدید خورشیدی شدهایم! در واقع کمی کمتر از دو ماه از ورود گذشته است!
تا کنون چند داستان خوب ترجمه شده و روی سایت رفته است. غیر از دو کار از خودم، باقی کارها ترجمه بوده است. امروز برای اولین بار یک داستان کوتاه از دوست خوبم بهزاد قدیمی روی سایت رفت (آهن پرآب) که اولین کار تألیفی غیرخودی (!) روی سایت حساب میشود و امیدوارم کارهای دیگری هم در راه باشد.
۱۲ دی ۱۴۰۰
کار وبسایت دیگر راه افتاده و تا حد زیادی روی ظاهرش کار کردهام. یادآوری HTML و CSS جالب است. همهکارهٔ یک وبسایت بودن خوبیاش این است که خوب همهٔ کارهایش را باید خودت بکنی و کار کشیدن از مغز حال خوشی دارد.
یک داستان فوقالعاده هم روی سایت گذاشتم که شاید یکی از بهترین کارهای ژانر وحشتی است که خوانده و ترجمه کردهام: راهنمای میوههای هاوایی.
در ضمن، چون دامنه و وبسایت کانادا هستند و انتشار ترجمهٔ داستانها ممکن است با مشکل کپیرایت مواجه شوند، تصمیمم بر این است که با تکتک نویسندهها مکاتبه و مجوز کسب کنم.
۷ مهر ۱۴۰۰
داستان کوتاه سقوط غریب را روی سایت گذاشتم. یکی از نوشتههای قدیمی خودم است و چندان ژانری محسوب نمیشود؛ شاید کمی وحشت! ولی خوب مزیت مالک و گردانندهٔ انحصاری سایت بودن چنین مزیتهایی هم دارد.
داستان برگرفته از تجربهٔ شخصیام از واقعهای است که به چشم دیدم و تا مدتها روحم را میخراشید.
۳۰ مرداد ۱۴۰۰
چند معرفی در سایت گذاشتهام، ولی چندان مطمئن نیستم که بخواهم این شاخه را ادامه بدهم. اطلاعاتی از این دست در اینترنت فراوان است و تکرارشان چنگی به دل نمیزند. البته، معرفی کتابهای که تألیفی و ترجمهشدهای که در اختیارم گذاشته میشود از این قاعده مستثی خواهند بود؛ دست کم فعلاً، تا مطمئن شود چه «فضای استعاره» چه راهی پیش خواهد گرفت.
خبر مهم این که صفحهٔ اینستاگرام فضای استعاره هم راه افتاده است. هنوز جان نگرفته و البته من هم در شبکههای اجتماعی خامدستم.
۲۹ تیر ۱۴۰۰
نویسندههای بزرگ گمانهزن برای خوانندههای ایرانی ناآشنا نیستند. همهٔ هوادارن ژانری بزرگان این حوزه را میشناسند و کارهای زیادی ازشان خواندهاند. اما نویسندههای جوانتری در دنیای علمیتخیلی و فانتزی و وحشت قلم میزنند که آثارشان بسیار خواندنی و جذاب است. سعی خواهم کرد بیشتر به آنها بپردازم.
۲۱ تیر ۱۴۰۰
اولین داستان به فضای استعاره فرستاده شد:
به درمانگاه ایستگاه واسط میانسیارهای خوش آمدید: زمان از مرگ آخرین بیمار صفر ساعت
البته چند داستان دیگر آماده است، ولی به دلیل این که فرم نگارش این داستان به صورت الگوریتم است، این را ترجیح دادم.
۱۹ تیر ۱۴۰۰
علاقهام به ادبیات گمانهزن، ترجمه، اوقات فراغت و البته قهوههای بیموقع شبانه ایدهٔ راهاندازی فضای استعاره را به ذهنم انداخت. کارهای اولیه را انجام دادم، چند کار از قبل ترجمهشده را جمع کردم و سراغ وردپرس رفتم. روی انتخاب اسم گیر کرده بودم که مقدمهٔ اورسولا لوگوین روی رمانی «دست چپ تاریکی» خودش به دادم رسید. نتیجه شد فضای استعاره.
و این شروع دوبارهٔ فعالیتم در حیطهٔ ادبیات گمانهزن بود.