جهانگیر شهلاییجهانگیر شهلایی (Jahangir Shahlaee)

من جهانگیر شهلایی هستم؛ یک پدر سی و هفت ساله.

فکر می‌کنم از این سی و هفت سال حداقل بیست و پنج سال در حال نوشتن بوده‌ام. نوشتن شغل من نیست، اما تمام عشق من است. تنها کاری است که با عشق انجامش می‌دهم. حتی وقتی بی‌سواد برای مادر چیزهایی تعریف می‌کردم و او می‌نوشت، یا حتی زمانی که رمان می‌نوشتم و هیچکس آن‌ها را نمی‌دید.

از هفت سال پیش به طور حرفه‌ای نوشتن را در پیش گرفته‌ام و از کردهٔ خویش بسی خوشحالم. 🙂

سال ۱۳۹۸ اولین رمانم به نام فاکنگو توسط «نشر ۳۶۰ درجه» چاپ شد که اکنون به چاپ سوم رسیده است و در دسترس دوستان هم هست. سال ۱۴۰۰ دومین رمانم به نام لطفاً منتظر بمانید توسط نشر صاد و سال ۱۴۰۱ مجموعه داستان شهرهای منهدم شده توسط نشر تندیس چاپ شده اند.

درحال حاضر هم چهارمین کتابم به نام «سرو، سپید، سرخ» توسط نشر چترنگ در صف مجوز است و به نظر می‌رسد فعلاً قصد به سرانجام رسیدن ندارد.

در این سال‌ها، چندین فیلم‌نامه و نمایش‌نامه هم نوشته‌ام که حاصلش چند همکاری با تلویزیون و سریال شبکه خانگی بوده است و بیایید خیلی در مورد آن‌ها صحبت نکنیم!

 

کتاب‌های جهانگیر در گودریدز

 


آثار در فضای استعاره


اندکی عصیان - جهانگیر شهلایی

اندکی عصیان

انبار تاریک راهروهای تنگ و تودرتویی داشت که یافتن مسیر را سخت می‌کرد. اما آرس کسی نبود که به راحتی تسلیم شود. بالأخره آرس پشت یک در ایستاد و بازش کرد. آنچه می‌دیدم را به واقع باور نمی‌کردم…

پسر بیابان - جهانگیر شهلایی

پسر بیابان

اگر تمدن‌های باشکوه گذشته در کنار نهرها و رودها یا در جلگه‌ها و مرغزارها با هدف رفاه و فراوانی ایجاد می‌شدند، ما یک روز اولین قاب شیشه‌ای این گنبد را جلوی آفتاب گذاشتیم، چون چارهٔ دیگری نداشتیم.