دسته: علمیتخیلی
داستانهای کوتاه و ناولت از ادبیات گمانهزن، ژانر علمی تخیلی
کلیف ساترلند بالای نردبان، بر فراز سالن موزه، ایستاده بود و به خطوط و سایههای روی پیکر عظیم ربات نگاه میکرد. نگاهی به سیل جمعیتی انداخت که از سراسر منظومهٔ شمسی آمده بودند تا گنوت و مسافر را ببینند داستان غمانگیزشان را بشنوند.
در مسیر تغییرات ساختاری در فعالیتهایمان، که پیشتر از آن آگاهی یافتهاید و در آینده بیشتر از آن خواهید شنید، بر این قرار شدیم که مطالب و محتوای تولیدی گروه را در شکلی نو در اختیارتان قرار دهیم.
تغییر کردهام. باز هم تغییر خواهیم کرد. گروهی که امروز این مجموعه را برای شما آماده کرده، از زمان «باشگاه اینترنتی بعد هفتم» و محفل شبانهٔ زیرآبیوسیها و تأسیس وبگاه هواداریاش در حال تکامل بوده است.
از آنجایی که دیگر طاقتم طاق شده، تصمیم گرفتهام تا کاری کنم و اوضاع را تغییر بدهم. برای همین از انواع گوشت، مو، ناخن، و غیره و غیرهٔ پلاستیکی ژاپنی آدمک بدلیای ساختهام.
رابرت هاینلاین، که سال ۱۹۴۱ سخنران افتخاری سومین گردهمایی بینالمللی علمیتخیلی
در دنور ایالات متحده بود، این طور گفت: «من مدتهاست علمیتخیلی میخوانم و در این
راه همان پروسهای را پشت سر گذاشتهام که همگی شما تجربه کردهاید: …»
لژیونهای جهنم، با آرایش نظامی پرشکوهشان، در صحرا پیشروی میکردند. صورهای جهنمی صفیر میکشیدند، طبلهای میانتهی میکوفتند و آن سپاه عظیم پیش میآمد.
به قول قدیمیها الوعده وفا! پس از سه پیششماره و دو ماه مرخصی استحقاقی برای هیأت تحریریه، اولین شمارهی مجلهی گروه ادبیات گمانهزن (آکادمی فانتزی) را به همهی علاقمندان ژانر ادبیات گمانهزن تقدیم میکنیم.
گروه ادبی گمانهزن در نظر دارد در پاییز ۱۳۸۹به بازخوانی شاهکارهای موجود در کتابخانهٔ
خود و گروههای همکار بپردازد. کتابخانهٔ وبگاه «آکادمی فانتزی»، پایگاه اینترنتی گروه
ادبیات گمانهزن، در طی شش سال موجودیت خود تبدیل به میزبان بیش از چهارصد اثر ادبیات
گمانهزن (علمیتخیلی، فانتزی و وحشت) شده است.
در دل کهکشانی که دیگر تحت سلطهٔ او نیست، در فراری بیپایان از غاصبان به سیارهای ناشناخته پناه میبرد. او که از نبردهای بیامان خسته و ناتوان شده، با وحشت درمییابد که این همان سیارهای است که زمانی بر آن حکمرانی میکرده است.
کارمند شرکتی که خدمت اصلیاش پاکسازی خاطرات بازماندگان مرگهای ناگوار است، پس از سالها درگیری با خاطرات سوژههایش، تصمیم به کنارهگیری میگیرد. اما آخرین مأموریتش او را در نقش مردی از گذشتهٔ یک زن قرار میدهد، به طوری که مرز هویت و واقعیت برایش محو میشود.
پرندهای بیرون روی شاخه میخواند. داخل خانه کاملاً سوت و کور بود، طوری که تیمی احساس تنهایی کرد، چیزی کاملاً غیرمعمول چون این اولین باری نبود که تیمی در خانه تنها مانده بود.
صانعی برجسته ماشینی شگفتانگیز میسازد که میتواند هر چیزی را که نامش با حرف «ن» آغاز میشود خلق کند. این قابلیت نامتعارف به چالشی میان او و صانعی دیگر میانجامد و آزمایشهایشان بر روی ماشین پیامدهایی غیرمنتظره و فراتر از حد تصور میآفریند.