دسته: علمیتخیلی
داستانهای کوتاه و ناولت از ادبیات گمانهزن، ژانر علمی تخیلی
آن که هوشمندانه لباس میپوشد به کفش هوشمند هم نیاز دارد، …
کفش گفت «چه آشغالدانیای!»
«میتونی اینجا رو ببینی؟»
«روزنههام دیودهای جاذب نور هستند.»
یک گروه مخفی لحظات بیهدف زندگی افراد را میدزدد و آنها را برای هدفی بزرگ ذخیره میکند. اما آیا آنها با بازگرداندن لحظات تلف شده به ما خدمت میکنند یا هر ثانیه زندگیمان، حتی آنهایی که تلف میکنیم، حق ماست؟
مریخیها مهرهدار، خونگرم و ظاهراً پستاندار هستند. معاینهٔ سطحی آنها حاکی از سوخت و ساز پایین بدنیشان است. در معاینات، هیچ اثری از امراض واگیردار مشاهده نشده.
بات با خود اندیشید من فعال شدهام، پس هدفی دارم. من هدفی دارم، پس خدمت میکنم.
ناو گفت «بات ۹، بیاندازه مهم است که آفت به دهانهٔ بارگیری شمارهٔ چهار نرسد.»
بدن بیجان هستی را با خود میبردند، عماد را به مرکز روانبانی منتقل میکردند و با شوکدرمانی و تزهای جورواجور اتفاق دردناک آن شب را از روانش پاک میکردند. به یک هفته نمیکشید که تمام خاطراتش از هستی را فراموش میکرد.
نیش تارا گوشتاگوش باز بود و فرمانِ دستی، اهرمها، دندهها، دکمهها و پدالها را بدون نگاهکردن، خیلی سریع اداره میکرد؛ انگارنهانگار که افسر جوان کنار دستش نزدیک است خودش را خیس کند.
ساعتی گویا در اتاق نشیمن آواز خواند، تیک تاک، هفت صبح، وقت بیداری، وقت بیداری، هفت صبح! انگار بترسد که کسی خواب بماند.. خانه، صبحگاه خالی مانده است.
گرستون بنا داشت خودش را به اسناگلداون وصل کند، که یک برنامهٔ «خواب آبی عمیق» بود که شرکت «ماجراجوییهای ناخودآگاه» فراهم کرده بود.
آلفرد سیمون روی کازانگا به دنیا آمده بود. کازانگا سیارهای کوچک نزدیک ستارهٔ سماک رامح بود که امورات مردمش از راه کشاورزی میگذشت. سیمون هم آنجا کمباینش را در مزارع گندم میراند
آقای یوسف رو کرد به چیندو و گفت «نمایشگرها کار روحخوانی رو انجام میدن. ارتعاشهای رنگی هم شدت سرنوشت رو نشون میده. فرآیند کارش اندازهگیری ظرفیت سرنوشت آدمه. بعدش، ماشین سرنوشت رو استخراج و توی مکعبهای روح ذخیره میکنه.»
انبار تاریک راهروهای تنگ و تودرتویی داشت که یافتن مسیر را سخت میکرد. اما آرس کسی نبود که به راحتی تسلیم شود. بالأخره آرس پشت یک در ایستاد و بازش کرد. آنچه میدیدم را به واقع باور نمیکردم…
«کل وجودشون از گوشت درست شده! از سیارهشون نمونههای مختلفی انتخاب کردیم و دقیق مورد آزمایش قرار دادیم.»
«پس سیگنالهای رادیویی که از طرفشون دریافت کردیم چی؟»
«از خودشون ساطع نشده. از یه سری ماشین که درست کردهان فرستادهان!»
«چرت نگو. چطوری گوشت میتونه ماشین درست کنه؟»