سردبیر محترم،
در پاسخ به خوانندهتان که در شمارهٔ شش صبح ادعا کرده بود که یکشبه آن قدر بزرگ شده که همه چیز در خانهاش کوچکتر به نظر میرسد، باید عرض کنم که خلافش صادق است. من هم تجربهٔ مشابهی داشتهام و به این نتیجه رسیدهام که این خانه و همهٔ چیزهای داخل آن است که دارد آب میرود. من بزرگتر نشدهام. استنتاج من از آنجا نشأت میگیرد که نسخهای از اطلاعیه که امروز صبح دریافت کردم در دستم به اندازهٔ عادیاش بود ولی روی میز آشپزخانه فضایی بیشتر از معمول اشغال میکرد.
ارادتمند،
متعجب
سردبیر محترم،
در پاسخ به خوانندهتان، متعجب، که در شمارهٔ نه صبح ادعا کرده بود که خودش بزرگ نمیشود، بلکه این خانهاش است که آب میرود، و آن را از اندازهٔ نسبی نسخهٔ نشریهٔ اطلاعیه دریافتیاش نتیجه گرفته بود، عارضم که آیا در نظر گرفته که شاید در واقع اندازهٔ نشریه هم تغییر کرده است؟ شاید سردبیر محترم بتواند روشن بفرماید که آیا اندازهٔ شمارههای اخیر این نشریهٔ وزین را تغییر داده یا خیر.
ارادتمند،
مشکوک
سردبیر محترم،
در پاسخ به خوانندهتان، مشکوک، که در شمارهٔ دوازده ظهر گفته بود نمیداند که آیا شمارههای پروکیلمر در اندازههای مختلف چاپ میشوند یا خیر، باید توجهشان را به اندازهٔ فونت چاپی جلب کنم. همه میدانند که از زمان واقعهٔ انزوا به این سو نشریهٔ محلیمان، با شش نوبت انتشار در روز، با ماشین میمیوگراف[۱] چاپ میشود. بنابراین، اندازهٔ فونت را، چنان که در نرمافزارهای واژهپرداز میسر است، نمیتوان تغییر داد. با مقایسهٔ شمارههای مختلفی که طی چند روز اخیر دریافت کردهام تغییری در تعداد سطرهای چاپی در صفحات ندیدم. پس، نه ابعاد متن تغییری کرده و نه ابعاد نشریه.
ارادتمند،
تمّت
سردبیر محترم،
در پاسخ به خوانندهتان، تمّت، که در شمارهٔ سه بعد از ظهر در بارهٔ اندازهٔ فونت چاپی نوشته بود، لازم میدانم نکتهای را که نادیده گرفتهاند متذکر شوم. با فرض این که اندازهٔ آدمها و خانهها و اسباب و اثاثیه به صورت تصادفی تغییر میکند، شاید اندازهٔ دستگاه میموگرافی که برای چاپ نشریه استفاده میشود هم دستخوش تغییر میشود.
ارادتمند،
گمانهزن
سردبیر محترم،
در پاسخ به خوانندهتان، گمانهزن، که در شمارهٔ شش بعد از ظهر تغییر اندازهٔ دستگاه میموگراف را قیاس گرفته بود، عارضم که، لطفاً بس کنید! اگر حتی نتوانیم به نشریهٔ اطلاعیه به عنوان تنها ثابت زندگیمان اتکا کنیم، به چه چیز دیگری میتوانیم اتکا کنیم؟ از زمان واقعهٔ انزوا به این سو، اتفاقات عجیب زیادی در درهٔ کائر افتاده، چیزهای عجیبی که همین نشریهٔ اطلاعیهٔ درهٔ کائر خودمان صادقانه گزارششان کرده است. نمیدانیم بیرون از این دره چه میگذرد. این را هم نمیدانیم که مردم بیرون دره از آنچه اینجا میگذرد خبر دارند یا نه. پس بیایید اضطرابمان را بیش از آنچه هست نکنیم!
ارادتمند،
متقاضی
سردبیر محترم،
در پاسخ به خوانندهتان، متقاضی، که در شمارهٔ نه عصر همه را به آرامش دعوت کرده، باید بپرسم: اصلاً چرا باید آرام باشیم؟ تغییر اندازهٔ اسرارآمیز اشیا کمترین نگرانیمان است. الآن ده روز است که همسایهام، در باغچهٔ پشتی خانهاش بیوقفه مشغول کندن یک گودال است. یک سنجاب مشکوک هم دائمأ تعقیبم میکند. برقمان هم که فقط و فقط به پنلهای خورشیدی و توربینهای بادی روی خط الرأس تپه وابسته است. ولی بگذارید این را هم بپرسم: اصلاً باد از کجا میوزد؟ آن ور تپه که چیزی نیست! اضطرابمان را بیشتر نکنیم؟ کمی برای این حرفها دیر نشده؟
ارادتمند،
مضطرب
سردبیر محترم،
در پاسخ به خوانندهتان، مضطرب، که در شمارهٔ شش صبح پرسیده بود باد از کجا میآید، باید این سؤال را هم اضافه کنم که اصلاً خورشید از کجا درمیآید؟ آسمان بالای سرمان که، چنان که مینماید، همان آسمان همیشگی است. پس چرا خورشید بیرون دره را روشن نمیکند؟ ابرها کجا میروند و باران از کجا میآید؟ چرا مسئولین جواب سؤالاهایمان را نمیدهند؟ قبول که شهردار در روز واقعهٔ انزوا قدرت تکلمش را از دست داده، اما هیچ کسی دیگری نیست که بتواند جوابی بدهد؟
ارادتمند،
پرسشگر
سردبیر محترم،
در پاسخ به خوانندهتان، پرسشگر، که در شمارهٔ نه صبح، پرسش عمیقی را مطرح کرده بود، باید بپرسم اساساً چرا باید چنین سؤالاتی را مطرح کنیم؟ به نظرم میرسد که نفس پرسشگری موقعیتهای غریبتری را پیش میآورد. این موضوع میتواند به این ظنّ بیانجامد که شاید همهمان قربانی توهمی جمعی یا آزمایش روانشناختی جمعی هستیم. شاید اگر همهمان عادی رفتار کنیم، سایر امور هم به روال عادی برگردند.
ارادتمند،
محتاط
سردبیر محترم،
در پاسخ به خوانندهتان، محتاط، که در شمارهٔ نه صبح، امکان توهم جمعی را مطرح کرده بود، گمانم بر این است که در دههٔ شصت زندگی نکرده است. من کردهام، و باور بفرمایید توهم جمعی را از فرسنگها تشخیص میدهم. توضیح شرایط فعلیمان تنها در ساحت دانش مقدور است. اما نمیدانم یک پدیدهٔ کوانتومی است یا واقعیت جایگزین یا چیزی دیگر.
ارادتمند،
عقلانی
سردبیر محترم،
در پاسخ به خوانندهتان، عقلانی، که در شمارهٔ نه صبح، توضیحی علمی را پیش کشیده بود، باید پرسید آیا میتواند مسألهٔ زمان را توضیح بدهد؟ هر سه شمارهٔ اخیر اطلاعیه شمارهٔ نه صبح بودهاند. با این که در فواصل بین دریافت هر شماره قطعاً به امور مختلفی رسیدگی میکردهام، اما ساعت به وضوح همچنان نه صبح است! دنیای بیرون از دره کاملاً ناپدید شده. آیا باقی زمان هم به مرور ناپدید خواهد شد؟
ارادتمند،
نگران
֎
[۱] دستگاه چاپ استنسیل. ویکیپدیا