چرخهٔ زندگی اشیای نرم‌افزاری - تد چیانگ - مهدی بنواری

چرخهٔ زندگی اشیای نرم‌افزاری – ۸

برای راحتی دسترسی به پانوشت‌های افزوده شده از سوی مترجم، پانوشت‌های همهٔ فصل‌ها در برگه‌ای جداگانه هم گردآوری شده است.

فصل هشتم

گروه کاربران از طریق ویدیوکنفرانس جمع شده‌اند تا به ارایهٔ پیشنهاد باینری‌دیزایر گوش دهند. باینری‌دیزایر پولی پیش یکی از واسطه‌های مالی گذاشته است و سپرده بعد از ملاقات به حساب گروه کاربران انتقال داده خواهد شد. آنا در نقطهٔ کانونی صفحهٔ تصویر دورچین سیصد و شصت درجه‌اش نشسته و ورودی ویدیویی همه طوری با هم ترکیب شده است که انگار همگی در تالاری مجازی دور هم جمع شده‌اند و هر کس هم در تراس شخصی کوچکی نشسته است. درِک در تراس سمت چپ او نشسته و فلیکس هم در تراس دیگری سمت چپ درک. پشت جایگاه سخنرانی روی صحنه، جنیفر چِیس، نمایندهٔ باینری ایستاده است. تصویرش روی صفحه بلوند و زیباست و باسلیقه لباس پوشیده است و از آنجا که دو طرف توافق کرده‌اند ویدیوهای تاییدهویت‌شده بفرستند، آنا می‌داند قیافهٔ چیس واقعاً همین طور است. فکر می‌کند یعنی باینری‌دیزایر برای همهٔ مذاکراتشان چیس را می‌فرستند. این زن به نظر می‌تواند هر چه درخواست را کند به دست بیاورد.

فلیکس از روی صندلی‌اش بلند می‌شود و شروع به گفتن چیزی به زبان لاجبَن می‌کند، بعد متوجه می‌شود و می‌گوید: «از چیزی که می‌گه خوشتون می‌آد.»

چیس می‌گوید: «ممنونم فلیکس. اما اجازه بده بقیهٔ صحبت رو خودم انجام بدم.»

فلیکس دوباره سرجایش می‌نشیند و چیس به سمت گروه برمی‌گردد: «ممنونم که با ملاقات با من موافقت کردین. معمولاً وقتی با شریک کسب‌وکار احتمالی آینده صحبت می‌کنم، به این می‌پردازم که باینری‌دیزایر چطور می‌تونه دسترسی‌شون به بازاری گسترده‌تر از چیزی که دارند رو فراهم کند. اما نمی‌خواهم این کار را با شما بکنم. هدف من از این ملاقات اینه که شما رو مطمئن کنم با دیجی‌موهاتون با احترام رفتار خواهیم کرد. به دنبال موجودات دست‌آموزی نیستیم که با روش‌های شرطی‌سازی فعال[۱] سکسی‌سازی بشن. به دنبال موجوداتی هستیم که در سطحی بالاتر و شخصی‌تر تو سکس وارد شوند.»

صدای استوارت در می‌آید: «وقتی دیجی‌موها به کل ناجنس‌گرا[۲] هستند، چطور می‌خواهین به چنین چیزی برسین؟»

چیس کم نمی‌آورد: «با حداقل دو سال آموزش.»

آنا تعجب می‌کند و می‌گوید: «این سرمایه‌گذاری بزرگیه. فکر می‌کردم عروسک‌های سکس دیجی‌مو حداکثر یکی دو هفته آموزش می‌بینن.»

«به خاطر اینکه معمولاً دیجی‌مو‌های سوفونس موضوع صحبت هستند. طی دو سال هم تو روابط جنسی بیشتر از همون دو هفته پیشرفت نمی‌کنن و شریک جنسی بهتری نمی‌شن. نمی‌دونم نتایج را دیده‌اید یا نه، اما اگر بخواهیم می‌تونم بهتون بگم کجا می‌توانید حرمسرای کاملی از دریتاهایی پیدا کنین که آواتار مریلین مونرو پوشیده‌ان و همه با لحن و صدای بزغاله می‌گن می‌خوام کیر بخورم. واقعاً قشنگ نیست.»

آنا برخلاف میلش می‌خندند. چند نفر دیگر از گروه هم همین طور. «نه، انگار نمی‌خواهید بگم.

«ما تو باینری‌دیزایر به دنبال چنین چیزی نیستیم. هر کسی می‌تونه نقشهٔ پاداش دیجی‌مو‌های مالکیت عمومی را عوض کنه. ما می‌خواهیم شریک جنسی با شخصیت واقعی به بازار بدیم و می‌خواهیم هزینهٔ تلاشی رو که برای ایجادش لازمه سرمایه‌گذاری کنیم.»

هلن کوستاس از آن پشت می‌پرسد: «خب، برنامهٔ آموزشی شما چیه؟»

«قدم اول اکتشاف و شناسایی جنسیه. به دیجی‌موها آواتارهایی با بدن‌هایی مطابق موجودات زنده می‌دیم و فرصت می‌دیم به داشتن منطقه‌های محرک احساسات جنسی عادت کنن. دیجی‌موها رو تشویق می‌کنیم با همدیگه تجربه‌های جنسی داشته باشن تا به عنوان موجوداتی جنس‌گرا تجربه کسب کنن و جنسیتی رو انتخاب کنن که باهاش راحت باشن. به خاطر این که تو این فاز بیشتر فرایند آموزش بین خودشون اتفاق می‌افته، ممکنه دوره‌هایی باشه که بشه دیجی‌موها رو با سرعتی بالاتر از زمان حقیقی اجرا کرد. وقتی تجربهٔ کافی و معقول به دست بیارن، به شریک‌های جنسی انسانی سازگار متصلشون می‌کنیم.»

درک می‌پرسد: «از کجا می‌فهمید که با آدم خاصی ارتباط برقرار می‌کنن؟»

«برنامه‌نویس‌هامون بعضی دیجی‌موهای داخل پناهگاه رو بررسی کرده‌اند. برای منظور ما زیادی جوونند، اما علاقهٔ عاطفی در آن‌ها ایجاد شده و برنامه‌نویسان تحلیل‌های لازم را انجام داده و الان مطمئن هستند می‌تونند علاقه‌ای مشابه در دیجی‌موهای مسن‌تر ایجاد کنن. همین طور که دیجی‌مو انسان رو بیشتر می‌شناسد، ابعاد عاطفی تعامل‌هاشون، چه جنسی و چه غیرجنسی، رو گسترش می‌دهیم تا عشق در دیجی‌مو ایجاد بشه.»

آنا می‌گوید: «پس مثل اینستنت‌راپورت مخصوص نوروبلَسته.»

چیس می‌گوید: «چیزی تو همین مایه‌ها. اما مؤثرتر و هدف‌دار، چون به صورت سفارشی تنظیم می‌شه. برای دیجی‌مو از ناگهان عاشق شدن غیرقابل‌تشخیصه.»

آنا می‌گوید: «این تنظیمات سفارشی که می‌گی، انگار از کارهایی نیست که بار اول درست در بیاید.»

چیس می‌گوید: «البته که نه. انتظار ما اینه که ماه‌ها طول بکشد تا دیجی‌مو عاشق بشه. تو این فاصله ما با مشتری کار می‌کنیم و دیجی‌مو رو مرتب به نقطهٔ ذخیره‌سازی برمی‌گردونیم و تنظیم‌های مختلف رو امتحان می‌کنیم تا جایی که ارتباط عاطفی محکمی برقرار بشه. درست مثل برنامهٔ پرورشیه که وقتی در بلوگاما بودید انجام دادید. ما فقط می‌خواهیم این کار رو برای هر مشتری متناسب با خودش انجام دهیم.»

آنا می‌خواهد بگوید این کار خیلی با کاری که بلوگام می‌کردند فرق دارد، اما تصمیم می‌گیرد چیزی نگوید. تنها کاری که باید بکند این است که به حرف‌های این زن گوش دهد، نه این که اشتباه‌های حرف‌هایش را در بیاورد. می‌گوید:‌ «متوجهم چی می‌گی.»

درک می‌گوید: «حتی اگه بتونید کاری کنید عاشق بشن، هیچ کدام از دیجی‌موهای ما نمی‌تونن یه مریلین مونروی حسابی بشن.»

«نه. اما هدف ما هم این نیست. آواتارهایی که ما بهشون می‌دیم، انسان‌واره خواهند بود، نه انسان. ببینید، ما خیال نداریم رونوشت عین‌به‌عین تجربهٔ جنسی با انسان‌ها رو پیاده‌سازی کنیم. می‌خواهیم شریک‌های جنسی غیرانسانی به بازار بفرستیم که جذاب، پراحساس و در مورد روابط جنسی واقعاً پرشور باشند. باینری‌دیزایر اعتقاد داره افق جدید روابط جنسی اینجاست.»

استوارت می‌گوید: «افق جدید؟‌ منظورت اینه که یک کنجکاوی رو این قدر تبلیغ کنین که بشه جریان اصلی؟»

چیس می‌گوید: «این جوری هم می‌شه گفت. اما بیایید از یه زاویهٔ دیگر ببینیم: نظر جامعهٔ انسانی دربارهٔ روابط جنسی سالم در طول زمان همیشه رو به گسترش بوده. زمانی مردم فکر می‌کردند هم‌جنس‌گرایی، بی‌دی‌اس‌ام یا چندمهری همه نشانه‌های مشکلات روان‌شناسی هستند، اما هیچ ماهیت ذاتی این قبیل فعالیت‌ها نیست که با رابطه‌ای عاشقانه در تضاد باشه. مشکل این بود که جامعه به تمایلات افراد داغ‌ ننگ می‌زد. ما گمان می‌کنیم به مرور زمان روابط جنسی با دیجی‌موها به عنوان بیانِ معتبری از روابط جنسی پذیرفته می‌شود. اما برای این قضیه لازمه دید باز و صداقت داشته باشیم و وانمود نکنیم دیجی‌موها انسانند.»

نقشکی روی صفحهٔ نمایش ظاهر می‌شود و نشان می‌دهد چیس مستندی را برای گروه فرستاده است. چیس می‌گوید: «فایل قرارداد پیشنهادی خودمان رو براتون فرستادم. اما بگذارید خلاصه‌اش رو بگم. باینری‌دیزایر هزینهٔ انتقال نوروبلست به ریل‌اسپیس رو پرداخت می‌کنه. در مقابل حقوق غیرانحصاری دیجی‌موهاتون رو می‌خواد. تا وقتی با ما وارد رقابت حرفه‌ای نشید، حق نگه ‌داشتن و کپی کردن و فروختن کپی‌های دیجی‌موهای خودتان رو حفظ می‌کنین. اگر دیجی‌موی شما خوب فروش کنه، حق‌وحقوق شما را هم پرداخت می‌کنیم. در ضمن دیجی‌موهای شما از کاری که انجام می‌دهند لذت خواهند برد.»

آنا می‌گوید: «خیلی خب. ممنون. ما قرارداد رو مطالعه می‌کنیم و بهتون خبر می‌دیم. تمام شد؟»

چیس لبخندی می‌زند و می‌گوید: «هنوز نه. قبل از اینکه سپرده را آزاد کنم، فرصتی می‌خوام که هر نگرانی که داشته باشید رو پاسخ بدم. مطمئن باشید بهم بر نمی‌خوره. ماهیت جنسی قضیه باعث شک و تردید شماست؟»

آنا اول تردید می‌کند، بعد می‌گوید: «نه. دلیل ناراحتی من اجباره.»

«هیچ اجباری در کار نیست. با فرایند ایجاد پیوند مطمئن می‌شیم دیجی‌موها به اندازهٔ صاحبانشون از قضیه لذت می‌برند.»

«اما در اینکه از چه چیزی لذت ببرند هیچ اختیاری ندارند.»

«مگه در مورد انسان‌ها چیزی غیر از اینه؟ وقتی بچه بودم، فکر بوسیدن پسرها به نظرم اصلاً جالب نبود و اگر به خودم بود، این نظر هیچ وقت تغییر نمی‌کرد.» چیس آهی می‌کشد، لبخندی پرناز می‌زند، انگار به‌زبان‌بی‌زبانی بخواهد بگوید حالا چقدر از بوسیدن لذت می‌برد. «ما چه بخواهیم و چه نخواهیم به موجوداتی جنسی تبدیل می‌شویم. تغییراتی که باینری‌دیزایر در دیجی‌موها می‌ده هم اصلاً با این دگرگونی فرقی ندارند. در اصل حتی بهتر هم هست. بعضی آدم‌ها بار تمایلات جنسی خاصی را با خود می‌کشن که عمری پرزجر نصیبشون می‌کنه. این اتفاق قرار نیست برای دیجی‌موها بیافته. تا جایی که به دیجی‌موها مربوط می‌شه، قراره با شریک جنسی به‌تمامی سازگاری جفت بشن. این اجبار نیست. ارضای جنسی به نحو کمال مطلوبه.»

از دهان آنا می‌پرد: «ولی واقعی نیست.» و بلافاصله پشیمان می‌شود.

این حرف دقیق همان گشایشی است که چیس به دنبالش می‌گردد. می‌پرسد: «چطور واقعی نیست؟ احساسات شما نسبت به دیجی‌موهایتان واقعی‌ان؛ احساسات اون‌ها به شما هم واقعی هستند. اگر شما و دیجی‌موتون رابطهٔ واقعی غیرجنسی دارید، چرا ارتباط جنسی بین انسان و دیجی‌مو کمتر از این واقعیه؟»

آنا چند لحظه‌ای حرفی برای گفتن ندارد و درک پا پیش می‌گذارد. می‌گوید: «بحث فلسفی ته ندارد. ته ‌تهش اینه که ما سال‌ها دیجی‌موهامون رو بزرگ نکرده‌ایم که تبدیل به اسباب‌بازی جنسی بشن.»

چیس می‌گوید: «این رو می‌فهمم و این معامله هم باعث نمی‌شه کپی‌هایی از دیجی‌موهای شما وارد چیزهای دیگر نشن. اما همین حالا دیجی‌موها، با همهٔ شگفت‌انگیزی‌شون، مهارت حرفه‌ای قابل ارائه به بازار ندارند. شما هم نمی‌تونید پیش‌بینی کنید چه زمانی چنین مهارتی به دست می‌آرند. غیر از این راه چطور می‌تونید پولی رو که لازم دارید جمع کنید؟»

آنا در فکر این است که چند زن تا به حال این سؤال را از خودشان پرسیده‌اند: «پس می‌رسیم به قدیمی‌ترین حرفه.»

«این هم یکی از تعبیرهای ممکنه. ولی بذارید یک بار دیگه اشاره کنم که دیجی‌موها رو مجبور نخواهیم کرد. حتی اجبار اقتصادی. اگر می‌خواستیم شور جنسی قلابی بفروشیم، راه‌های ارزون‌تری برای این کار داریم. کل هدف این دم‌ودستگاه اینه که جایگزینی برای عشق قلابی بسازیم. ما فکر می‌کنیم رابطهٔ جنسی وقتی دو طرف ازش لذت ببرند بهتره. هم تجربهٔ بهتریه و هم برای جامعه بهتره.»

«خیلی حرف‌های قشنگی زدید. آموزنده بود. ولی اون‌هایی که به شکنجهٔ جنسی علاقه دارند چی؟»

«ما هیچ عمل جنسی بدون‌رضایت‌طرفین را مجاز نمی‌دونیم و این حکم شامل رابطهٔ جنسی با دیجی‌موها هم می‌شه. قراردادی که برای شما فرستادم تضمین می‌کنه که باینری‌دیزایر فیوزهای دردی که بلوگاما نصب کرده رو دست‌نخورده می‌ذاره و با بهترین راهکار نرم‌افزاری کنترل دسترسی ازشون محافظت می‌کنه. همون طور که گفتم، به نظر ما رابطهٔ جنسی با رضایت دو طرف بهتره. ما به این قول متعهد هستیم.»

فلیکس رو به گروه می‌گوید: «قبول دارید دیگه؟ همهٔ احتمال‌ها رو در نظر گرفته‌ان.» چند نفر از اعضای گروه به او چشم‌غره می‌روند و حتی حالت چهرهٔ چیس نشان می‌دهد ترجیح می‌دهد فلیکس از او طرفداری نکند.

چیس می‌‌گوید: «می‌دونم وقتی به فکر جذب سرمایه‌گذار افتادید، فکر نمی‌کردید کار به اینجا بکشه. اما اگر بتونید با دید باز در این مورد فکر کنید، به نظرم با من موافق باشید که پیشنهاد ما به نفع همه است.»

درک می‌گوید: «فکر می‌کنیم و جواب می‌دیم.»

چیس می‌گوید: «ممنونم که به ارایهٔ من گوش دادید.» پنجره‌ای روی صفحهٔ نمایش باز می‌شود و نشان می‌دهد سپرده از سمت واسط آزاد شده است. «بگذارید حرف آخرم را هم بزنم. اگر شرکت دیگه‌ای چنین پیشنهادی به شما داد، حتماً کل جزییات قرارداد رو بخونید. احتمالاً شامل ماده‌ای خواهد بود که وکلای ما می‌خواستند تو قرارداد بگنجونند. ماده‌ای که به ما اجازه می‌داد دیجی‌موهای شما رو با فیوزهای خنثی‌شده به شرکت دیگری بفروشیم. فکر کنم بدونید معنی‌اش چیه.»

آنا سری به تأیید تکان می‌دهد. معنی‌اش این است که دیجی‌موها را می‌شود به شرکت دیگری مانند اج‌پلیر فروخت تا قربانی شکنجه شوند. «بله، می‌دونیم.»

«باینری‌دیزایر این توصیهٔ وکلا را کنار گذاشت. قرارداد ما تضمین می‌کنه دیجی‌موها، هیچ وقت، برای هیچ کاری غیر از روابط جنسی غیراجباری به کار گرفته نشن. خودتون ببینید کس دیگه‌ای هم چنین تضمینی می‌ده یا نه.»

آنا می‌گوید: «خیلی ممنون. تماس می‌گیریم.»

* * *

دید آنا وقتی به جلسهٔ باینری‌دیزایر می‌رفت این بود که قضیه فرمالیته است. راهی که بشود در مقابل گوش دادن به خالی‌بندی‌های فروشنده کمی پول درآورند. اما حالا که خالی‌بندی‌ها را شنیده، می‌بیند دارد خیلی دربارهٔ آن فکر می‌کند.

از زمان دانشگاه به بعد، از آن وقتی که یکی از دوست‌پسرهای دانشگاهش یک ترم را جای دیگری مهمان بود، توجهی به دنیای روابط جنسی مجازی نداشته است. قبل از اینکه دوست‌پسرش عازم شود، با هم دستگاه‌های مربوطه را خریدند. دستگاه‌های جانبی کامپیوتری با بدنه‌های سخت براق و درونه‌های سیلیکونی مسخره. قفل دیجیتال هر یک از دو دستگاه را به شماره سریال آن یکی بستند: تضمینی برای وفاداری آلت‌های جنسی مجازی‌شان. چند جلسهٔ اولی ناباورانه لذت‌بخش بودند، اما طولی نکشید که نویی به کهنگی گرایید و کاستی‌های فناوری توی ذوقشان زد. رابطهٔ جنسی بدون بوسه در حد بدبختی ناقص بود. دلش برای صورت دوست‌پسرش در فاصلهٔ بند انگشتی با صورت خودش، برای حس سنگینی تنش و استشمام بوی تنش تنگ شده بود. هر چقدر هم که به دوربین نزدیک می‌شدند، دیدن یکدیگر روی صفحهٔ نمایش جای این حس‌ها را نمی‌گرفت. پوست تنش طوری گرسنهٔ تن پسر بود که هیچ دستگاه جانبی نمی‌توانست ارضایش کند. آنا نزدیک انتهای ترم حس می‌کرد درزهای تنش دارد از هم باز می‌شود. بی‌شک فناوری از آن زمان بسیار پیشرفت کرده است، اما هنوز هم برای هم‌آغوشی واسطه‌ای حقیر و چوبین‌پای است.

آنا به یاد تفاوت حسی افتاد که اولین بار با دیدن جکس در بدن روباتی پیدا کرد. اگر دیجی‌مو درون عروسک می‌بود، آن وقت آیا هوس رابطهٔ جنسی جذاب‌تر بیشتر بود؟ نه. صورتش تا به حال چندین بار درست مقابل صورت جکس بوده است تا لکهٔ عدسی را پاک کند یا خراش را بررسی کند و به هیچ وجه مثل نزدیک بودن به شخص دیگری نبود. با دیجی‌موها هیچ حس وارد فضایی شخصی شدن در کار نیست. نه حتی اعتمادی که سگ وقتی می‌گذارد شکمش را بمالند دارد نشان می‌دهد. در بلوگاما تصمیم گرفته بودند هیچ حس محافظت از خود فیزیکی در دیجی‌موها برنامه‌ریزی نکنند. این قضیه در مورد محصول آن‌ها معنی نداشت. اما وقتی این مرزها نباشند که گذشتن از آن‌ها مهم باشد، نزدیکی فیزیکی چه معنی خواهد داشت؟ شک ندارد می‌شود به دیجی‌موها پاسخ تحریکی آن قدر شبیه انسان داد که نورون‌های آینه‌ای هر دو طرف وارد عمل شوند. اما آیا باینری‌دیزایر می‌تواند به دیجی‌موها آسیب‌پذیری بعد از برهنه شدن و حرف ناگفته‌ای که با میل به برهنه‌شدن در حضور دیگری بیان می‌شود را بیاموزد؟

شاید هیچ کدام از اینا مهم نباشد. آنا فیلم ویدیوکنفرانس را برای خودش می‌گذارد و به حرف‌های چیس گوش می‌دهد. به اینکه رابطهٔ جنسی با شریک غیرانسان افق جدید است. قرار نیست همان رابطهٔ جنسی با انسانی دیگر باشد، تجربه‌ای متفاوت است و شاید همراهش گرمای صمیمیتی متفاوت بیاورد.

به ماجرایی فکر می‌کند که وقتی در باغ وحش کار می‌کرد اتفاق افتاد. یکی از اورانگوتان‌های ماده درگذشت. همه دل‌شکسته بودند، اما درد مربی محبوب اورانگوتان اصلاً تسکین‌ناپذیر بود. بالأخره اعتراف کرد با او رابطهٔ جنسی داشته است و مدتی بعد از باغ وحش اخراج شد. آنا البته جا خورد، اما بیشتر تعجبش از این بود که مربی مورد بحث موجود منحرف حال‌به‌هم‌زنی نبود که آنا از آدمی حیوان‌خواه[۳] در ذهنش تصور می‌کرد. اندوه این مربی به ژرفی و اصالت اندوه کسی بود که معشوقی به دل خاک سپرده است. حتی یک بار هم ازدواج در کارنامه داشت که مایهٔ تعجب آنا شد که فکر می‌کرد آدم‌هایی از قبیل نمی‌توانند حتی با کسی قرار بگذارند. اما بعد متوجه‌شد در دام کلیشه‌هایی افتاده که از متصدیان باغ وحش ساخته‌اند: اینکه دور و بر حیوانات می‌پلکند چون نمی‌توانند با آدم‌های دیگر کنار بیایند. مثل همان کاری که آن موقع کرد، سعی می‌کند برای خودش تفکیک کند چرا رابطهٔ غیرجنسی با حیوانات می‌تواند سالم باشد، اما رابطه‌های جنسی نمی‌تواند. چرا موافقت محدودی که نشان‌دادنش در توان حیوان است برای نگه‌داشتن آن به عنوان جانور دست‌آموز کافی است و برای رابطهٔ جنسی نیست. این بار هم نمی‌تواند دیدگاهی بیان کند که از بیزاری شخصی‌اش ریشه نگرفته باشد و دلش به کافی‌بودن این دلیل رضا نمی‌دهد.

در مورد رابطهٔ جنسی دیجی‌موها با یکدیگر، قبلاً هر از گاهی بحثی پیش آمده است و آنا هر بار حس کرده بخت سرپرست‌ها از بابت اینکه مجبور نیستند با آن روبه‌رو شوند بلند بوده، چون کنارآمدن با بلوغ جنسی در خیلی حیوانات کار سختی است. حتی عذاب وجدانی که ممکن بود به خاطر عقیم‌سازی جکس داشته باشد هم در کار نبود، چون آنا او را از بخشی بنیادی از وجودش محروم نمی‌کرد. اما حالا رشته صحبتی در تالار گفتگو آمده است که او را وادار کرده در فکرهایش تجدید نظر کند:

از: هلن کوستاس

از فکر اینکه کسی بخواهد با دیجی‌موی من رابطهٔ جنسی داشته باشد خوشم نمی‌آید. اما بعد یادم می‌آید پدرومادرها هم هیچ‌وقت نمی‌خواهند رابطهٔ جنسی داشتن بچه‌هایشان تصور کنند.

از: ماریا ژنگ

این که نشد مقایسه. والدین نمی‌توانند جلوی فعال ‌شدن جنسی بچه‌هایشان را بگیرند. اما ما می‌توانیم. دیجی‌موها به تقلید از این جنبهٔ رشد انسان نیاز ذاتی ندارند. در فرافکنی انسان به دیجی‌مو زیاده‌روی نکنید.

از: درک بروکز

چه چیز ذاتی است؟ دیجی‌موها به شخصیت جذاب یا آواتار بامزه نیاز ذاتی ندارند، اما دلیل خوبی پشت هر کدام بود: باعث شدند آدم‌ها وقت بیشتری با آن‌ها بگذرانند و این هم برای دیجی‌موها خوب بود.

من نمی‌گویم باید پیشنهاد باینری‌دیزایر را قبول کنیم. ولی فکر می‌کنم چیزی که باید از خودمان بپرسیم این است که اگر دیجی‌موها را موجوداتی جنسی‌گرا کنیم، باعث می‌شود آدم‌های دیگر هم تشویق شوند آن‌ها را به نحوی که برای دیجی‌موها خوب باشد دوست داشته باشد؟

برای آنا سؤال می‌شود که آیا ناجنس‌گرایی جکس به معنی از کف ‌رفتن مدام فرصت‌هایی است که تجربه‌کردنشان برای او مفید است؟ از اینکه جکس دوستان انسان دارد خوشحال است و دلیل اینکه می‌خواهد نوروبلست به ریل‌اسپیس منتقل شود این است که جکس بتواند این روابط را نگه داشته و تقویت کند. اما این تقویت تا چقدر می‌تواند پیش برود؟ شخص در رابطه تا چه حد می‌تواند به دیگری نزدیک شود که رابطهٔ جنسی تبدیل به معضلی بر سر راه رابطه نشود؟

آنا همان روز عصر، پاسخی زیر نوشتهٔ درک می‌گذارد:

از: آنا آلوارادو

درک سؤال خوبی پرسید. اما حتی اگر پاسخ مثبت باشد، معنی‌اش این نیست که باید پیشنهاد باینری‌دیزایر را قبول کنیم.

اگر کسی به دنبال سوژهٔ خودارضایی است، می‌تواند از نرم‌افزارهای معمولی برای این کار استفاده کند. نباید عروس سفارشی بخرد و یک مشت برچسب تفاهم‌سه‌سوت به تنش بچسباند. اما این ذات همان محصولی است که باینری‌دیزایر می‌خواهد برای مشتریانش ارائه کند. یعنی این زندگی را برای دیجی‌موهایمان می‌خواهیم؟ می‌توانیم آن‌ها را به قدری در اندورفین مجازی غرق کنیم که حتی از زندگی در یک کمد درون دیتاارث لذت ببرند. اما بیشتر از این حرفها به آن‌ها اهمیت می‌دهیم. به نظر من نباید اجازه بدهیم کس دیگری با احترام کمتری با آن‌ها رفتار کند.

قبول دارم که فکر رابطهٔ جنسی با دیجی‌موها اول اذیتم کرد. ولی گمانم با فکر قضیه به طور بنیادی مخالف نباشم.  فکر نکنم خودم بتوانم چنین کاری بکنم. اما اگر کس دیگری بخواهد این کار را بکند مشکلی ندارم. البته تا جایی که پایی سوء استفاده در میان نباشد. اگر بده‌بستان مختصری هم در آن باشد، آن وقت شاید شبیه چیزی بشود که درک گفت: خوب هم برای دیجی‌مو و هم برای انسان. اما اگر انسان آزاد باشد که نقشهٔ پاداش دیجی‌مو را دستکاری کند، یا آن قدر او را دوباره به عقب برگرداند که به سفارشی‌سازی مطلوب برسد، آن وقت بده‌بستان کجاست؟ باینری‌دیزایر به مشتریانش می‌گوید به هیچ وجه مجبور نیستند به ترجیح دیجی‌مو توجه کنند. مهم نیست رابطهٔ جنسی در میان باشد نه؛ این رابطه‌ای واقعی نیست.

* * *

هر عضوی از گروه کاربران آزاد است که خودش به‌تنهایی پیشنهاد باینری‌دیزایر را بپذیرد. اما درد دل آنا آن قدر مجاب‌کننده است که فعلاً هیچ کس وارد معامله نمی‌شود. چند روز بعد از دیدار، درک پیشنهاد باینری‌دیزایر را با مارکو و پولو در میان می‌گذارد. به نظرش حقشان است بدانند چه خبر است. پولو کنجکاو است بداند باینری‌دیزایر چه‌نوع تغییراتی می‌خواسته بدهد. می‌داند درونش یک نقشهٔ پاداش دارد. ولی تا به حال فکرش را نکرده که ویرایش آن چه معنی خواهد داشت.

پولو می‌گوید: «ویرایش نقشه پاداشم ممکن است کیف داشت.»

مارکو می‌گوید: «اگر برای کس دیگه کار کنی، نمی‌شه نقشهٔ پاداشت رو ویرایش کنی. فقط وقتی شرکت باشی می‌شه.»

پولو به سمت درک برمی‌گردد: «راست می‌گوید؟»

«خب، حتی اگه شرکت هم بشی، من اجازه نمی‌دم چنین کاری بکنی.»

مارکو اعتراض می‌کند: «چرا؟ خودت گفتی وقتی شرکت باشیم خودمان همهٔ تصمیم‌ها می‌گیریم؟»

درک اعتراف می‌کند: «درسته. خودم گفتم. ولی فکر نمی‌کردم بخواهید نقشهٔ پاداشتون رو ویرایش کنید. ممکنه خیلی خطرناک باشه.»

«ولی انسان‌ها می‌توانند نقشهٔ پاداش خود ویرایش کردن.»

«چی؟ ما چنین کاری نمی‌تونیم بکنیم.»

«آن داروهایی که آدم‌ها برای رابطهٔ جنسی مصرف می‌کنند؟ بافزا؟»

«باه‌افزا. اثرشون موقته.»

پولو می‌گوید: «تفاهم‌سه‌سوت موقت؟»

درک می‌گوید: «نه کاملاً. ولی خیلی وقت‌ها که آدم‌ها مصرفشون می‌کنن اشتباهه.» پیش خودش می‌گوید به خصوص وقتی شرکتی به آن‌ها پول بدهد که مصرف کنند.

مارکو می‌گوید: «وقتی شرکت شوم، آزادم اشتباه کنم. همهٔ موضوع همین.»

«هنوز آمادهٔ شرکت شدن نیستی.»

«چون تو از تصمیم‌های من خوشت نیامد؟ آماده یعنی همیشه موافق با تو؟»

«اگه خیال داری به محض شرکت شدن، نقشهٔ پاداش خودت رو ویرایش کنی، یعنی آماده نیستی.»

مارکو قاطعانه می‌گوید: «نگفتم می‌خواهم. نمی‌خواهم. گفتم وقتی شرکت شدم، آزادم که بکنم. فرق دارد.»

درک لحظاتی مکث می‌کند. یادش رفته بود. اما در گروه کاربری هم موقع بحث ثبت دیجی‌موها به عنوان شرکت به همین نتیجه رسیدند: اگر شخصِ ‌قانونی شدن بخواهد چیزی فراتر از بازی با کلمات باشد، باید به معنی دادن درجه‌ای از خودمختاری به دیجی‌مو باشد. «بله. درست می‌گی. وقتی شرکت بشی، آزادی کارهایی بکنی که به نظر من اشتباهند.»

مارکو می‌گوید: «خوب است. وقتی تصمیم گرفتی آماده هستم، نه به خاطر اینکه با تو موافق باشم. ممکن است آماده باشم حتی اگر با تو موافق نباشم.»

«درسته. ولی خواهش می‌کنم بگو که نمی‌خواهی نقشهٔ پاداش خودت رو ویرایش کنی.»

«نه. می‌دانم خطرناک است. ممکن است اشتباهی کنم و جلوی خودم برای درست کردن اشتباه را بگیرم.»

خیال درک راحت می‌شود: «ممنونم.»

«اما بگذار باینری دیزلایر بکند. آن طور خطرناک نیست.»

«نه خطرناک نیست. ولی فکر بدیه.»

«موافق نیستم.»

«چی؟ فکر نکنم بفهمی می‌خواهند چکار کنند.»

مارکو نگاهی از کلافگی به درک می‌اندازد: «می‌فهمم. من را کاری می‌کنند که از چیزی خوشم بیاید که خودشان می‌خواهند خوشم بیاید، حتی اگر حالا خوشم نیاید.»

درک می‌فهمد که مارکو مفهوم را فهمیده است. «و به نظرت کاری غلطی نیست؟»

«چرا باشد؟ همهٔ چیزهایی که الان دوست دارم چون بلوگاما کاری کرد که دوست داشته باشم. اشتباه نیست.»

«نه. ولی فرق داره.» لحظاتی فکر می‌کند تا بگوید چرا: «بلوگاما کاری کرد از غذا خوشتون بیاد. اما کاری نکرد که از غذای خاصی خوشتون بیاد.»

«خب که چه؟ خیلی فرق ندارد.»

«فرق داره

«قبول دارم ویرایش دیجی‌مو که نخواهد ویرایش شود غلط. ولی اگر دیجی‌مو قبل از ویرایش موافقت کند، آن وقت غلط نیست.»

درک حس می‌کند دارد از کوره در می‌رود: «تکلیف ما رو روشن کن. می‌خواهی شرکت بشی و تصمیم‌ها رو خودت بگیری یا می‌خواهی کس دیگه‌ای تصمیم بگیره؟ کدومش؟»

مارکو فکری می‌کند: «شاید هر دو را امتحان کنم. یک کپی‌ام شرکت شود و یک کپی برای باینری‌دیزایر کار کند.»

«مشکلی نداری از روت کپی بگیرند؟»

«پولو کپی من بود. این اشکال ندارد.»

درک درمانده سروته حرف را هم می‌آورد و دیجی‌موها را می‌فرستد تا درسشان را بخوانند، اما نمی‌تواند به راحتی حرف‌های مارکو را نادیده بگیرد. از یک طرف مارکو استدلال‌های خوبی آورده، اما از طرف دیگر درک سال‌های دانشگاهش را آن قدر به یاد دارد که بداند مهارت در بحث معادل بلوغ نیست. برای چندمین بار به این فکر می‌کند که چه خوب می‌بود دیجی‌موها هم سن قانونی داشتند. بدون چنین چیزی بار کل تصمیم اینکه مارکو چه وقت برای شرکت‌ شدن آماده است بر گردن او است.

درک تنها کسی نیست که در راستای پیشنهاد باینری‌دیزایر با اختلاف مواجه شده است. بار بعدی که با آنا حرف می‌زند، آنا از دعوای اخیرش با کایل شکایت دارد.

آنا می‌گوید: «کایل می‌گه باید پیشنهاد باینری‌دیزایر رو قبول کنیم. گفت نسبت به قبول پیشنهاد شغلی پولی‌توپ گزینهٔ خیلی بهتریه.»

فرصت دیگری به دست درک افتاده که از کایل ایرادی بگیرد. چطور باید از آن استفاده کند؟ می‌گوید: «چون فکر می‌کنه تغییر دادن دیجی‌موها چیز مهمی نیست؟»

آنا می‌گوید: «دقیقاً.» کمی غرغر می‌کند و بعد ادامه می‌دهد: «نه این که فکر کنم زدن برچسب تفاهم‌سه‌سوت کار گنده‌ای نیست. البته که هست. ولی بین استفادهٔ اختیاری من از تفاهم‌سه‌سوت و اجبار دیجی‌موها به فرایند پیوند در باینری‌دیزایر فرق بزرگی هست.»

درک می‌گوید: «فرقش که خیلی بزرگه. ولی می‌دونی، اینجا سؤال جالبی پیش می‌آد.» و ماجرای گفتگویش با مارکو و پولو را برای آنا می‌گوید. «مطمئن نیستم مارکو فقط می‌خواست بحث رو ببره یا نه. ولی حرف‌هاش من رو به فکر انداخت. اگه دیجی‌مویی برای تغییرات مد نظر باینری‌دیزایر داوطلب بشه، اون وقت قضیه فرق می‌کن؟»

آنا مانده است. «نمی‌دونم. شاید.»

«اگه آدمی بالغی استفاده از تفاهم‌سه‌سوت رو انتخاب کنه، هیچ‌کس دلیلی برای مخالفت نداره. حالا چی می‌شه اگه ما به تصمیم جکس یا مارکو به همین صورت احترام بگذاریم؟»

«لازمه‌اش اینه که بالغ باشند.»

درک می‌گوید: «ولی ما اگر بخواهیم می‌تونیم همین فردا ثبت شرکت کنیم. از کجا مطمئنیم نباید چنین کاری بکنیم؟ فرض کن جکس یه روز بهت بگه معنی پذیرفتن پیشنهاد باینری‌دیزایر رو می‌فهمد. همان طور که خودت شرایط پیشنهاد کاری پولی‌توپ رو می‌فهمی. چه چیزی مجبورت می‌کنه این پیشنهاد را قبول کنی؟»

آنا لحظاتی فکر می‌کند و می‌گوید: «به گمانم به این بستگی داره به این که فکر کنم تصمیمش بر اساس تجربه است یا نه. جکس هیچ وقت در رابطه نبوده و سر کار هم نرفته و قبول کردن پیشنهاد باینری‌دیزایر به معنی انجام هر دوشه. بالقوه تا ابد. دلم می‌خواد قبل از گرفتن تصمیمی که نتایجش این قدر دائمی‌اند، در این زمینه‌ها تجربه‌ای کسب کنه. هر وقت تجربه کسب کرد، به نظرم اون وقت دیگه نمی‌تونم اعتراض کنم.»

درک سری به تأیید تکان می‌دهد: «آها. کاش وقتی با مارکو حرف می‌زدم چنین چیزی به فکرم رسیده بود.» معنی این کار دگردیسی دیجی‌مو به ماهیتی جنس‌گراست، بدون اینکه هدف فروختنشون آن‌ها باشد. هزینهٔ دیگری برای گروه کاربری. حتی بعد از وقتی نوروبلست منتقل شد. «ولی این کار خیلی وقت می‌گیره.»

«قبول. ولی برای جنس‌گرا کردن دیجی‌موها عجله‌ای نیست. بهتره تا وقتی بشه این کار رو درست انجام بدیم صبر کنیم.»

بهتر است سن بلوغ را بالاتر بگیریم مبادا در مخاطرهٔ زیادی کم گرفتن آن بیافتیم. «و تا اون وقت، مراقبت ازشون با ماست.»

«درسته! باید نیازهاشون رو مقدم بدونیم.» چهرهٔ آنا از همراهی درک قدردان به نظر می‌آید و درک هم از تأمین این همراهی خوشحال است. بعد کلافگی دوباره به صورت آنا برمی‌گردد. «کاش کایل درک می‌کرد.»درک به دنبال پاسخی سیاست‌مدارانه می‌گردد. درک می‌‌گوید: «فکر نمی‌کنم کس دیگه‌ای غیر مایی که با دیجی‌موها زندگی کرده‌ایم درک کنه.» قصدش از این حرف هم انتقاد از کایل نیست. اعتقاد قلبی اوست.


[۱] شرطی‌شدن فعال(نام‌های دیگر:شرطی‌شدن کنش‌گر، شرطی‌شدن ابزاری، شرطی‌شدن نوع II، آزمون و خطا)یک نوع یادگیری همخوان یا تداعی است. در شرطی‌شدن فعال، جانور یاد می‌گیرد که بین یکی از رفتارهای خودش، با یک پاداش یا تنبیه ارتباط برقرار کند.

[۲] در علوم سلامت، به فردی گفته می‌شود که ازنظر جنسی رغبتی به مردان یا زنان یا مفاهیم جنسی ندارد و اصولاً فاقد ویژگی‌ها و سائق جنسی است.

[۳] Zoophile – تمایل به برقراری رابطهٔ جنسی با حیوانات. ویکیپدیا.

* * *

رمان «چرخهٔ زندگی اشیای نرم‌افزاری» با اجازهٔ کتبی نویسنده در «فضای استعاره» منتشر شده است.

Copyright © ۲۰۱۹ by Ted Chiang. Translated and published with permission of the author.