چرخهٔ زندگی اشیای نرم‌افزاری

چرخهٔ زندگی اشیای نرم‌افزاری – ۲

دیجی‌مو‌های بلوگاما حسابی می‌گیرند. در اولین سال انتشار، صد هزار نفر آن‌ها را می‌خرند و دیگر شرکت‌ها هم موتورهای ژنومی خود را به بازار عرضه می‌کنند.
و این همه را سرخوش می‌کند.

چرخهٔ زندگی اشیای نرم‌افزاری – ۱

آنا آلوارادو، عضو تیم توسعهٔ حیوانات خانگی دیجیتال هوشمند، موسوم به «دیجی‌مو» است. دیجی‌موها فراتر از تکه‌های کد نرم‌افرازند؛ موجوداتی پیچیده و تکامل‌یابنده که صاحبانشان را از لحاظ احساسی درگیر می‌کنند.

گشودگی - الکساندر وِینستِین

گشودگی

داستان گشودگی داستانی اندوهناک از وابستگی امروزمان به دستگاه‌های الکترونیک و رسانه‌های اجتماعی است؛ روایتی که آینده‌ای را تخیل می‌کند که در آن انسانیتمان در روابطی معیوب و سطحی می‌ماند و ارتباطمان از لایه‌هایی مجازی با دسترسی کنترل شده می‌گذرد.

آرمان‌شهر، هرهر؟

آرمان‌شهر، هرهر؟

چارلی به شدت بال می‌زند، برای همین پایین‌تر از او می‌پرم که نشانش دهم چطور می‌تواند در هوا سُر بخورد.
او یک پرنده بانمک کوچک است. به گمانم خودم هم هستم، چون در شبیه‌ساز پرنده فقط یک پرنده هست که می‌توانی باشی.

خود نبض ماشین - مایکل سوان‌ویک

خودِ نبض ماشین

مارتا نگاهش را به روبرو دوخت و تمرکزش را روی راه رفتن نگاه داشت. مشتری یک طرفش بود و تنوره دایدالوس طرف دیگرش. چیز خاصی نبود؛ تنها راه رفتن و کشیدنِ پرزحمت، راه رفتن، کشیدن. مثل آب خوردن.

جنگ صامت خشک، تونی دنیل، مهدی بنواری

جنگ صامت خشک

در همان لحظه آگاهی‌ام را گستردم، خودم را به نحوی کش دادم که بکس نمی‌توانست درک کند. اما مرک چرا. البته تا حدودی. او را در بر گرفتم. تمام وجودش را و یک شناسایی کامل بر روی او و هالاندانا اجرا کردم. داده را با فایل‌های پرسنلی ترنس..

کتاب‌خورها

کتاب‌خورها

رمان «کتاب‌خورها»، نوشتهٔ «سانیی دین»، یک فانتزی تاریک و گیرا است که زندگی دختری را نقل می‌کند از یک گونهٔ غریب و انسان‌وار که خوراکشان کتاب و کاغذ است و نوشیدنیشان جوهر. این انسان‌واره‌ها دانش را از خوردن کتاب فرا می‌گیرند…

جادوگر و شیطان لاپلاس و داستان‌های دیگر

جادوگر و شیطان لاپلاس و داستان‌های دیگر

«شیطان لاپلاس و داستان‌های دیگر» یک مجموعه داستان کوتاه منتخب از نویسندگان معاصر علمی‌تخیلی است که به ترجمه «امیر سپهرام» و توسط انتشارات تندیس چاپ و منتشر شده است.

آیا این مقدمه بهار است؟

آیا این مقدمه بهار است؟

ایران دهه ۱۴۴۰ را چگونه تصور می‌کنید؟ ابرقدرتی پیشرو با مرزهایی گسترده یا قلمروی آشوب ‌زده و بی‌سامان؟ جامعه‌ای در قهقرا یا مردمی مجهز به نوین‌ترین فناوری؟ چنان نزدیک به امروزمان که مردمانش نمی‌دانند در دیروزند یا امروز؟

دختران گرسنه مادران قحطی‌زده – آلیسا وونگ

دختران گرسنه مادران قحطی‌زده

احساس انحطاط و کثافت می‌کنم، متورم از ظالمانه‌ترین رویاهایی که تا کنون چشیده‌ام. به زحمت می‌توانم جان کندن جزیی هاروی را حس کنم. چرا که در این وضعیت، که تیره‌ترین بخش‌های وجودش از دهانش به دهانم مکیده می‌شود،

آهن پرآب – بهزاد قدیمی

آهن پرآب

بدترین قسمت مرده بودن این است که هیچ کاری نمی‌توانی بکنی. نمی‌توانی راه بروی یا غذا بخوری. می‌توانی نقل مکان کنی، یا نقل زمان، اما کاری نمی‌توانی بکنی. نمی‌توانی راه بروی یا غذا بخوری. می‌توانی نقل مکان کنی، ورق نمی‌توانی بزنی…

به حکم نبرد - هاتسون بلانت

به حکم نبرد

نوهِیل، که سعی می‌کرد روش راحتی برای نشستن توی زره‌اش پیدا کند، گفت «خیلی ساکته. مطمئنی شروع شده؟» دختر گفت «صداش بدجور بلند می‌شه.» لباسش فقط یک پلوور مندرس و یک سرهمی پیش‌بندی وصله‌دار بود.