زیربرچسب: دگردیسی
۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۱
بدترین قسمت مرده بودن این است که هیچ کاری نمیتوانی بکنی. نمیتوانی راه بروی یا غذا بخوری. میتوانی نقل مکان کنی، یا نقل زمان، اما کاری نمیتوانی بکنی. نمیتوانی راه بروی یا غذا بخوری. میتوانی نقل مکان کنی، ورق نمیتوانی بزنی…
۱۰ بهمن ۱۴۰۰
مارمولک در ذهن من زمزمه کرد «زیادی بیقراری.»
«تو هم که رو سوخت موشکی.»
مارلا دم گیرندهاش را روی میز کوبید و با نیش فلجکنندهاش رویه میز را ترک داد و مهرههای شطرنج را به لرزه درآورد.
۲۰ مهر ۱۴۰۰
ماه بر آمد و خورشید غروب کرد. ماهتاب کوبنده بر زمین تابید و همسران جاکالوپ پوستهاشان را در آوردند و رقصیدند.
مثل آهوانی که سم بر زمین میکوبند، مثل شیاطینی که برای مراسم عصرگاهی از جهنم رها شده بودند.


