خواب آبی عمیق - رابرت شکلی - مهدی بنواری

خواب آبی عمیق

گرستون بنا داشت خودش را به اسناگل‌داون وصل کند، که یک برنامهٔ «خواب آبی عمیق» بود که شرکت «ماجراجویی‌های ناخودآگاه» فراهم کرده بود.

عدم قطعیت با هایزنبرگ - گراد عاشقانه - آتوسا زرنگارزاده شیرازی

عدم قطعیت با هایزنبرگ

هایزنبرگ، گفته‌ بودم؟ نگفته‌ بودم؟ وقتی اصل عدم قطعیت را می‌‌نوشتی به چه فکر می‌‌کردی؟ کافی است سری به تهران بزنی. بله، همین تهران خودمان که شاید تو اصلاً ندانی کجای دنیا قرار دارد.

زیارت زمین - رابرت شکلی - مهدی بنواری

زیارت زمین

آلفرد سیمون روی کازانگا به دنیا آمده بود. کازانگا سیاره‌ای کوچک نزدیک ستارهٔ سماک رامح بود که امورات مردمش از راه کشاورزی می‌گذشت. سیمون هم آن‌جا کمباینش را در مزارع گندم می‌راند

سرنوشت معوّق - دونالد اِکپِکی

سرنوشت معوّق

آقای یوسف رو کرد به چیندو و گفت «نمایشگرها کار روح‌خوانی رو انجام می‌دن. ارتعاش‌های رنگی هم شدت سرنوشت رو نشون می‌ده. فرآیند کارش اندازه‌گیری ظرفیت سرنوشت آدمه. بعدش، ماشین سرنوشت رو استخراج و توی مکعب‌های روح ذخیره می‌کنه.»

لوپ سفید - اویس دلبری

لوپ سفید

در پستی میان دو کوه، آنجا که رویای شبش با زوزهٔ گرگ‌ها مشتبه می‌شد، اردوگاه سیرک برپا شده بود.
روزهای آخری بود که در آن اردوگاه چادر زده بودیم. آنچه اعضای سیرک در کولهٔ عمرشان داشتند، فقط تصویری از گذشته بود، نه رویایی از آینده.

یار درد آشام من - کیمیا بابایی

یار دردآشام من

دردی عمیق در چشمان سیاهش نهفته بود. دردی که صد سالی بود که با آن هیکل نحیف و تکیده حملش می‌کرد.
نور مستقیم خورشید سنگ سیاه قبر را داغ و سوزان کرده بود.

اندکی عصیان - جهانگیر شهلایی

اندکی عصیان

انبار تاریک راهروهای تنگ و تودرتویی داشت که یافتن مسیر را سخت می‌کرد. اما آرس کسی نبود که به راحتی تسلیم شود. بالأخره آرس پشت یک در ایستاد و بازش کرد. آنچه می‌دیدم را به واقع باور نمی‌کردم…

دختری در قاب پنجره - نگار تهامی

دختری در قاب پنجره

حجم دختر کم‌کم داشت واضح‌تر می‌شد. موهایش در هوا شناور بود. دامن کوتاه دختر مثل لباس سیندرلا از ناکجا بر تنش نشست. دخترک اما ثابت ایستاده بود، رو به میترا.

زووات - منصوره صادقی

زووّات

غرش دریا چنان عظیم و دهشتناک بود که گمان نمی‌کردم هیچوقت بخوابد. در اتاقک قماره ، چمباتمه زده بودم و با چشم‌های گشاد شده به جنگ آسمان و دریا خیره مانده بودم.

از گوشت ساخته شده‌اند - تری بیسون - سیما تقوی

از گوشت ساخته شده‌اند

«کل وجودشون از گوشت درست شده! از سیاره‌شون نمونه‌های مختلفی انتخاب کردیم و دقیق مورد آزمایش قرار دادیم.»
«پس سیگنال‌های رادیویی که از طرفشون دریافت کردیم چی؟»
«از خودشون ساطع نشده. از یه سری ماشین که درست کرده‌ان فرستاده‌ان!»
«چرت نگو. چطوری گوشت می‌تونه ماشین درست کنه؟»

پرندگان ربات‌شهر - ضحی کاظمی

پرندگان ربات‌­شهر

مجلس نتوانسته بود قانونی برای منع دوچرخه‌سواری وضع کند. اما ربات‌ها، کارخانه‌های ساخت دوچرخه را بر اساس قانون عدم بهینه‌سازی مصرف، تعطیل کرده بودند تا دوچرخهٔ جدیدی وارد چرخهٔ مصرف نشود.

چرا باید به لپ‌تاپ خود استیکر بزنیم - مهدی بنواری

چرا باید به لپ‌تاپ خود استیکر بزنیم

روی تصویر تمرکز کردی. پیرزن پوستی سفید و شفاف داشت و کوتاه قد بود و لباسی محلی به تن داشت. نفهمیدی لباس مال کجا بود، فقط این قدر فهمیدی که لباس محلی جایی است و سرتاپا سیاه.