زیربرچسب: جادو

نقش منحوس ارواح زخمی

نقش منحوس ارواح زخمی

امیرعلی جاده پیچاپیچ لواسان را به سرعت طی می‌کند تا استاد را ببیند. می‌گویند می‌تواند روح‌های زخمی را التیام بدهد. در کلبه‌ای متروک با او روبه‌رو می‌شود و حقیقتی که کشف می‌کند باب طبعش نیست.

همسران جاکالوپ

ماه بر آمد و خورشید غروب کرد. ماهتاب کوبنده بر زمین تابید و همسران جاکالوپ پوست‌هاشان را در آوردند و رقصیدند.
مثل آهوانی که سم بر زمین می‌کوبند، مثل شیاطینی که برای مراسم عصرگاهی از جهنم رها شده بودند.