بهزاد قدیمی - Behzad Ghadimi

بهزاد قدیمی (Behzad Ghadimi)

بهزاد قدیمی نویسنده و مترجم و محقق ادبیات ژانری و گمانه‌زن است. وی در مسابقه داستان‌نویسی گمانه‌زن سال ۱۳۸۹ به عنوان نویسنده برتر ادبیات گمانه‌زن برگزیده شده است. نثر عموماً سنگین و آهنگین جزو مشخصه‌های داستان‌های قدیمی معمولاً است و تاثیرپذیری او از اچ.پی.لاوکرفت را می‌توان در آن‌ها دید.

قدیمی چند کتاب و چندین داستان کوتاه وحشت و فانتزی منتشر کرده است. او آثار متأخرترش تلاش بیشتری برای ترکیب اسطوره‌ها و افسانه‌های ایرانی با تم وحشت کرده است.

 

اینستاگرام قدیمی


آثار در فضای استعاره


پرورش پروانه برای احمق‌ها - بهزاد قدیمی

پرورش پروانه برای احمق‌ها

عاشق پروانه‌های خاله بودم؛ اما او هیچ‌وقت نمی‌گذاشت زیاد بهشان نزدیک شوم. می‌گفت پروانه‌ها کم‌دل هستند و من شیطان. می‌گفت پروانه‌ها را می‌رنجانم. خاله وسواس عجیبی به پروانه‌هایش داشت.

بند دیوان - بهزاد قدیمی

بند دیوان

در آن روز دو جور ضربه زده شد. اولین نوع ضربه‌ها مال کلنگ‌هایی بود که به سنگ‌های طلسم‌شدهٔ درگاه می‌خوردند. گروهان ده‌نفری سپاهِ سرمدی هر کوبه به سنگ‌ها می‌آورد، فقط جرقه از تیغهٔ تیشه‌هایشان برمی‌خاست؛ سنگ‌ها خرد که نه،‌ خراش هم برنمی‌داشت.

ایستگاه - بهزاد قدیمی

ایستگاه

سکوتِ شبی را که تاریکی‌اش گسترده‌تر از اقیانوس بود، صدای قژقژ چرخ‌های یک گاری آهنی می‌خراشید. به جز آن تپهٔ کمینِ چهار سیاه‌پوش نقاب‌صورت، دشت بود، صاف و پهناور، بی‌هیچ جنبنده‌ای و روینده‌ای. اما دشت زنده بود، چون در آن گاری آهنی می‌رفت.

دهانی ندارم و باید فریاد بزنم - هارلن الیسون، امیر سپهرام، بهزاد قدیمی

دهانی ندارم و باید فریاد بزنم

جسد گوریستِر از یک پا و بی‌تکیه‌گاه از تخته صورتی آویخته بود، آویزان بالای سرمان در تالار کامپیوتر و از نسیم سرد و چربی که بی‌وقفه در غار اصلی می‌وزید نمی‌لرزید. جسد وارونه آویزان و از کف پای راست به تخته وصل بود.

آهن پرآب – بهزاد قدیمی

آهن پرآب

بدترین قسمت مرده بودن این است که هیچ کاری نمی‌توانی بکنی. نمی‌توانی راه بروی یا غذا بخوری. می‌توانی نقل مکان کنی، یا نقل زمان، اما کاری نمی‌توانی بکنی. نمی‌توانی راه بروی یا غذا بخوری. می‌توانی نقل مکان کنی، ورق نمی‌توانی بزنی…