امیر سپهرامامیر سپهرام (Amir Sepahram)

سپهرام مؤسس، مدیر و مترجم سایت فضای استعاره است. او بیشتر به ترجمه داستان‌های کوتاه در حوزه گمانه‌زن پرداخته، اما گاهی هم دست‌به‌قلم شده است. او مدتی مترجم و گرداننده بخش انگلیسی «آکادمی فانتزی» و چند دوره هم جزو هیئت داوران مسابقه داستان‌نویسی گمانه‌زن بوده است.

علاوه بر فعالیت‌های آنلاین، چند کتاب در حوزه ارتباط فناوری و جامعه و به تازگی هم مجموعه داستان کوتاه جادوگر و شیطان لاپلاس را ترجمه و منتشر کرده است.

معرفی در فضای استعاره / صفحهٔ اینستاگرام امیر / حساب ایکس امیر


آثار در فضای استعاره


دهانی ندارم و باید فریاد بزنم - هارلن الیسون، امیر سپهرام، بهزاد قدیمی

دهانی ندارم و باید فریاد بزنم

جسد گوریستِر از یک پا و بی‌تکیه‌گاه از تخته صورتی آویخته بود، آویزان بالای سرمان در تالار کامپیوتر و از نسیم سرد و چربی که بی‌وقفه در غار اصلی می‌وزید نمی‌لرزید. جسد وارونه آویزان و از کف پای راست به تخته وصل بود.

آن دیگران - نیل گیمن - امیر سپهرام

آن دیگران

عفریت گفت «اینجا زمان سیّال است.»
مرد به محض دیدن فهمید عفریت است. دانست، همان طور که فهمید اینجا جهنم است. هیچ‌کدامشان نمی‌توانستند چیز دیگری باشند.

پلاستیک‌های لطیف و بامحبت – عمّان ثابت، امیر سپهرام

پلاستیک‌های لطیف و بامحبت

ایسا و برادرش در یک خانهٔ سازمانی در یک کوچهٔ سیمانی و تحت نظر مادرشان زندگی می‌کنند. مادر روباتی است که همهٔ نیازهاشان را رفع و رجوع می‌کند. عمو گئورگ ماهی یک بار برای تعمیر و نگهداری مادر به خانه‌شان می‌آید و دستی هم به سر بچه‌های یتیم می‌کشد.

و او یک خانه خمیده ساخت - رابرت هاینلاین - امیر سپهرام

و او خانه‌ای کج ساخت

کوینتوس تیل، معمار برجسته و نوگرا، بر اساس اصول ریاضی خانه منحصر به فردی بر اساس مدل مکعبی چهاربعدی می‌سازد. ولی این خانهٔ تسرکتی با لرزه کوچکی تبعاتی ناخواسته و غریب به بار می‌آورد.

گشودگی - الکساندر وِینستِین

گشودگی

داستان گشودگی داستانی اندوهناک از وابستگی امروزمان به دستگاه‌های الکترونیک و رسانه‌های اجتماعی است؛ روایتی که آینده‌ای را تخیل می‌کند که در آن انسانیتمان در روابطی معیوب و سطحی می‌ماند و ارتباطمان از لایه‌هایی مجازی با دسترسی کنترل شده می‌گذرد.

آرمان‌شهر، هرهر؟

آرمان‌شهر، هرهر؟

چارلی به شدت بال می‌زند، برای همین پایین‌تر از او می‌پرم که نشانش دهم چطور می‌تواند در هوا سُر بخورد.
او یک پرنده بانمک کوچک است. به گمانم خودم هم هستم، چون در شبیه‌ساز پرنده فقط یک پرنده هست که می‌توانی باشی.

خود نبض ماشین - مایکل سوان‌ویک

خودِ نبض ماشین

مارتا نگاهش را به روبرو دوخت و تمرکزش را روی راه رفتن نگاه داشت. مشتری یک طرفش بود و تنوره دایدالوس طرف دیگرش. چیز خاصی نبود؛ تنها راه رفتن و کشیدنِ پرزحمت، راه رفتن، کشیدن. مثل آب خوردن.

کتاب‌خورها

کتاب‌خورها

رمان «کتاب‌خورها»، نوشتهٔ «سانیی دین»، یک فانتزی تاریک و گیرا است که زندگی دختری را نقل می‌کند از یک گونهٔ غریب و انسان‌وار که خوراکشان کتاب و کاغذ است و نوشیدنیشان جوهر. این انسان‌واره‌ها دانش را از خوردن کتاب فرا می‌گیرند…

جادوگر و شیطان لاپلاس و داستان‌های دیگر

جادوگر و شیطان لاپلاس و داستان‌های دیگر

«شیطان لاپلاس و داستان‌های دیگر» یک مجموعه داستان کوتاه منتخب از نویسندگان معاصر علمی‌تخیلی است که به ترجمه «امیر سپهرام» و توسط انتشارات تندیس چاپ و منتشر شده است.

آیا این مقدمه بهار است؟

آیا این مقدمه بهار است؟

ایران دهه ۱۴۴۰ را چگونه تصور می‌کنید؟ ابرقدرتی پیشرو با مرزهایی گسترده یا قلمروی آشوب ‌زده و بی‌سامان؟ جامعه‌ای در قهقرا یا مردمی مجهز به نوین‌ترین فناوری؟ چنان نزدیک به امروزمان که مردمانش نمی‌دانند در دیروزند یا امروز؟

دختران گرسنه مادران قحطی‌زده – آلیسا وونگ

دختران گرسنه مادران قحطی‌زده

احساس انحطاط و کثافت می‌کنم، متورم از ظالمانه‌ترین رویاهایی که تا کنون چشیده‌ام. به زحمت می‌توانم جان کندن جزیی هاروی را حس کنم. چرا که در این وضعیت، که تیره‌ترین بخش‌های وجودش از دهانش به دهانم مکیده می‌شود،

به حکم نبرد - هاتسون بلانت

به حکم نبرد

نوهِیل، که سعی می‌کرد روش راحتی برای نشستن توی زره‌اش پیدا کند، گفت «خیلی ساکته. مطمئنی شروع شده؟» دختر گفت «صداش بدجور بلند می‌شه.» لباسش فقط یک پلوور مندرس و یک سرهمی پیش‌بندی وصله‌دار بود.