امیر سپهرامامیر سپهرام (Amir Sepahram)

سپهرام مؤسس، مدیر و مترجم سایت فضای استعاره است. او بیشتر به ترجمه داستان‌های کوتاه در حوزه گمانه‌زن پرداخته، اما گاهی هم دست‌به‌قلم شده است. او مدتی مترجم و گرداننده بخش انگلیسی «آکادمی فانتزی» و چند دوره هم جزو هیئت داوران مسابقه داستان‌نویسی گمانه‌زن بوده است.

علاوه بر فعالیت‌های آنلاین، چند کتاب در حوزه ارتباط فناوری و جامعه و به تازگی هم مجموعه داستان کوتاه جادوگر و شیطان لاپلاس را ترجمه و منتشر کرده است.

معرفی در فضای استعاره / صفحهٔ اینستاگرام امیر / حساب ایکس امیر


آثار در فضای استعاره


آرمان‌شهر، هرهر؟

آرمان‌شهر، هرهر؟

چارلی به شدت بال می‌زند، برای همین پایین‌تر از او می‌پرم که نشانش دهم چطور می‌تواند در هوا سُر بخورد.
او یک پرنده بانمک کوچک است. به گمانم خودم هم هستم، چون در شبیه‌ساز پرنده فقط یک پرنده هست که می‌توانی باشی.

خود نبض ماشین - مایکل سوان‌ویک

خودِ نبض ماشین

مارتا نگاهش را به روبرو دوخت و تمرکزش را روی راه رفتن نگاه داشت. مشتری یک طرفش بود و تنوره دایدالوس طرف دیگرش. چیز خاصی نبود؛ تنها راه رفتن و کشیدنِ پرزحمت، راه رفتن، کشیدن. مثل آب خوردن.

کتاب‌خورها

کتاب‌خورها

رمان «کتاب‌خورها»، نوشتهٔ «سانیی دین»، یک فانتزی تاریک و گیرا است که زندگی دختری را نقل می‌کند از یک گونهٔ غریب و انسان‌وار که خوراکشان کتاب و کاغذ است و نوشیدنیشان جوهر. این انسان‌واره‌ها دانش را از خوردن کتاب فرا می‌گیرند…

جادوگر و شیطان لاپلاس و داستان‌های دیگر

جادوگر و شیطان لاپلاس و داستان‌های دیگر

«شیطان لاپلاس و داستان‌های دیگر» یک مجموعه داستان کوتاه منتخب از نویسندگان معاصر علمی‌تخیلی است که به ترجمه «امیر سپهرام» و توسط انتشارات تندیس چاپ و منتشر شده است.

آیا این مقدمه بهار است؟

آیا این مقدمه بهار است؟

ایران دهه ۱۴۴۰ را چگونه تصور می‌کنید؟ ابرقدرتی پیشرو با مرزهایی گسترده یا قلمروی آشوب ‌زده و بی‌سامان؟ جامعه‌ای در قهقرا یا مردمی مجهز به نوین‌ترین فناوری؟ چنان نزدیک به امروزمان که مردمانش نمی‌دانند در دیروزند یا امروز؟

دختران گرسنه مادران قحطی‌زده – آلیسا وونگ

دختران گرسنه مادران قحطی‌زده

احساس انحطاط و کثافت می‌کنم، متورم از ظالمانه‌ترین رویاهایی که تا کنون چشیده‌ام. به زحمت می‌توانم جان کندن جزیی هاروی را حس کنم. چرا که در این وضعیت، که تیره‌ترین بخش‌های وجودش از دهانش به دهانم مکیده می‌شود،

به حکم نبرد - هاتسون بلانت

به حکم نبرد

نوهِیل، که سعی می‌کرد روش راحتی برای نشستن توی زره‌اش پیدا کند، گفت «خیلی ساکته. مطمئنی شروع شده؟» دختر گفت «صداش بدجور بلند می‌شه.» لباسش فقط یک پلوور مندرس و یک سرهمی پیش‌بندی وصله‌دار بود.

دفعه بعد پولک جان موران

دفعه بعد پولک

مارمولک در ذهن من زمزمه کرد «زیادی بی‌قراری.»
«تو هم که رو سوخت موشکی.»
مارلا دم گیرنده‌اش را روی میز کوبید و با نیش فلج‌کننده‌اش رویه میز را ترک داد و مهره‌های شطرنج را به لرزه درآورد.

ماهی لیجیانگ - چن کیوفن

ماهی لیجیانگ

دو مشت جلوی چشمم بودند و آفتاب درخشان از پشت دست‌ها باز می‌تابید. «چپ یا راست؟» خودم را می‌بینم که انگشت کودکانه‌ام را دراز می‌کنم، مردد می‌مانم و بعد به دست چپ اشاره می‌کنم. مشت برمی‌گردد، باز می‌شود. پوچ است.

راهنمای میوه‌های هاوایی آلیا داون جانسون

راهنمای میوه‌های هاوایی

برای «کی» غروب محبوب‌ترین وقت روز است و طلوع نامحبوب‌ترینش. باید برعکسش باشد، ولی هر بار که آن قرص سرخ روشن را در حال فرو رفتن در آب پایین‌دست مائونا کِئا تماشا می‌کند، قلبش مثل جناق تا می‌شود و با خودش فکر …

آسیب - دیوید لوین

آسیب

شناسه یگانی‌ام JB6847½ بود و متخصص تومَن مرا «قراضه» صدا می‌زد. اما فرمانده زیگلِر – فرمانده زیگلر عزیز، پایه گرانشی مدارم و موتور مسیر پروازم – هیچ وقت مرا به هیچ اسمی صدا نکرد، فقط با آن صدای خالصش بهم دستور می‌داد.

نقش منحوس ارواح زخمی

نقش منحوس ارواح زخمی

امیرعلی جاده پیچاپیچ لواسان را به سرعت طی می‌کند تا استاد را ببیند. می‌گویند می‌تواند روح‌های زخمی را التیام بدهد. در کلبه‌ای متروک با او روبه‌رو می‌شود و حقیقتی که کشف می‌کند باب طبعش نیست.