دسته: وحشت

داستان‌های کوتاه و ناولت از ادبیات گمانه‌زن،‎ ژانر وحشت

سقوط غریب

مادر کنار تن له‌شده پسرش ایستاده بود و بی آن که پلک بزند تماشایش کرده بود. جسد بین نگهبان‌ها و خدمت‌کارهای شیفت صبح ساختمان روی زمین افتاده بود. ظاهرش مثل همیشه تپل، سالم و گرم اما رنگ‌پریده‌تر بود.